چکیده:
مبنای حق را وجه التزام انسان به قانونمندی در یک جامعه و منابع حق را قوانین و گزاره های اعتباری یک مکتب تعریف می کنند. مبنای حق به دنبال پاسخ به این پرسش است که چرا لازم است انسان قانونمند باشد؟ وجه التزام و بایدی قانونمندی انسان چیست؟ پاسخ به این پرسش در دو دیدگاه الهی و غیرالهی بیان می شود. دیدگاه غیرالهی هیچ جایگاهی برای اراده خداوند در قانونمندی انسان قائل نیست و مبنای حق را تنها به نیرو و جاذبه پنهانی وادارنده انسان به اطاعت از قانون تعریف می کند کما این که منبع اصلی حق را قانون وضع شده از اراده انسان منهای اراده خداوند می داند چنانچه انسان خداوند را زنده، عالم، قادر و حاضر بداند و برای او اراده تکوینی در خلق اشیاء محدود و اراده تشریعی در حکم و تنظیم روابط آن ها از طلب فعل ها و منع آن ها بداند در این صورت اراده خداوند علاوه بر اراده انسان در قانونمندی انسان مطرح می شود که تا چه اندازه اراده تشریعی خداوند در اراده تقنینی انسان دخیل است؟ و عقل انسان در پاسخ به وجه التزام قانونمندی انسان درباره جایگاه خداوند به تعقل می پردازد و با استدلال و اثبات وجود بی نهایت و کامل لایتناهی الهی بر پایه تعقل، حکم به لزوم اطاعت انسان مخلوق محدود از خدای خالق نامحدود و انطباق اراده او با اراده تشریعی خداوند می کند.
خلاصه ماشینی:
(حائری یزدی، 1360، ص 17) سیر معرفت از خبری به انشائی (استی به بایدی) انسان در ابتدا تصور واقعی از وجودش یا وجود غیرخودش میکند سپس در رتبهای مقدم بر تمام گزارهها از دیدگاه عقل به تصور عقلی عدم و سپس امتناع اجتماع دو نقیض میرسد آنگاه بر پایه همین گزاره سایر گزارهها را میفهمد و مفاهمه میکند اگر این گزاره عقلی در تصور حقیقی انسان پذیرفته نشود هیچ گزاره دیگری قابل قبول نیست چون نقیض آن نیز ممکن است مطلوب باشد پس اصل گزاره مقبول نمیشود.
نتیجه آنکه گرچه معانی گزارههای شرعی در حوزه فقه مفهوم اعتباری است اما مبتنی بر مبنای معرفت عقلی ضرورت پیروی انسان از مبدا اعلی یا همان نفس بینهایت ربوبی است و چنین درک عقلی هیچ محدودیتی در هیچ مکتب و مذهبی و ملتی ندارد بلکه مطابق ویژگی گزاره مستقل عقلی، بدون وابستگی و کلی و غیر قابل استثنا و غیر قابل نقض است و هرگز متأثر از اعتبارهای قومی و عرفی ملتها نمیشود و همواره جهانشمول و ثابت و پایدار در عقل انسان است.