چکیده:
در مقاله حاضر چگونگی تکوین جنبش ملی شدن صنعت نفت، در ایران مورد بررسی جامعهشناختی قرار گرفته و شکلگیری آن در مناسبات جدید قدرت میان نیروهای درون دولت، جامعه و نظام سرمایهداری جهانی تحلیل میگردد. در این راستا بهمنظور دستیابی به چارچوبی برای ارزیابی انتقادی از روش تبارشناسی ژیل دلوزاستفاده شده است. در ابتدا ضمن بررسی جایگاه سوژگانی نیروهای اجتماعی، نسبت میان این نیروها، از شکل افتادن نظام سیاسی کهن و شکل گرفتن دولت جدید در دگردیسیهای گفتمانی دوران معاصر بستر تحولات نهضت ملی نشان داده میشود. در ادامه مطالبات دهقانی، کارگری و منطقهای در سه مقطع زمانی برای تغییر در مناسبات قدرت و دستیابی به آزادی از انقیاد اجتماعی مورد تحلیل تبارشناختی قرار گرفته است. در این روش تبارهای متعدد، تکهتکه و بینظم نهضت ملی که حاصل روابط بازیگران سیاسی ـ اجتماعی اعم از تودهها، دولت مرکزی و قدرتهای جهانی بوده است، جستجو میشود. همچنین همگراییها و واگراییهای دولت ملی و نهضت ملی در چارچوب رابطهی نهاد و جنبش مورد ارزیابی قرار میگیرد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که نهضت ملی در آغاز دهه 30 با گسست از دگردیسی رهاییبخش نیروهای اجتماعی در نیمه اول دهه 20 پدید آمد؛ لیکن با سیطرهی سیاست بازنمایی دولت مرکزی بر دگرسانیهای ایجابی این نیروها ظرفیت تغییردهندگی این جنبش از توان افتاد.
In this essay we have studied the emergence and genesis of the Nationalization of the Iran Oil Industry Movement from a sociological point of view. We have also analyzed the formation of The National Movement through new power relations among the internal forces of State, Society and International Capitalism. In doing so, Deleuze’s genealogy has been deployed to construct a framework to evaluate the issue critically. Firstly, we consider the subjective position of social forces, the relation between these forces, deformation of the old political order and re-formation of a new state amongst the contemporary discursive metamorphosis and the context in which the events of this movement occurred. Secondly, the peasants’ and laborers’ claims and regional desires to alter the power relationships and riddance from social subjugation have been analyzed genealogically. The multiple and fragmented origins of The National Movement, resulted from the relations between sociopolitical forces containing the multitude, the central state and world powers, have been scrutinized throughout this study. Furthermore we evaluate the convergences and divergences of The National State and The National Movement in the framework of the relation between institution and movement. The results of this study show that “The National Movement” at the beginning of the 50s emerged out of a rupture from the social forces liberation movement of the first half of the 40s, but the domination of the politics of representation over the affirmative metamorphosis of these forces undermined the potentials of the movement for altering the sociopolitical structures.
خلاصه ماشینی:
"اکنون بر اساس این روش ، پدیدآیی نهضت ملی شدن نفت ، به مثابه فرآیندی از یک «شدن تاریخی» را در مناسبات قدرت میان دولت (رمزگذاریها و سیاست های بازنمایی)، جامعه (خطوط گریز و قلمروزدایی نیروهای اجتماعی به حاشیه رانده شده دهقانان ، کارگران و اقوام ) و سرمایه داری بین الملل (استراتژی قدرت های جهانی) مورد تحلیل تبارشناسی قرار میدهیم .
٥. نیمه اول دهه ١٣٢٠ در این بخش مناسبات قدرت میان دولت ، جامعه و سرمایه داری را براساس رمززدایی و خطوط گریز نیروهای اجتماعی با تأکید بر جنبش های دهقانی، کارگری و منطقه ای مبتنی بر قلمروزدایی از زمین ، سرمایه و تمرکز مورد بررسی قرارمیدهیم : ٥ـ١.
این در حالی است که تشکیل انجمن های ایالتی میتوانست در راستای هم سویی نهاد (دولت ) و جنبش ، فرآیندی از تصرف دوگانه پدید آورد و بی آن که دولت و انجمن ها در یکدیگر مستحیل شوند بر قدرت نهضت ملی افزوده و نیز پشتوانه ای برای استحکام دولت ملی باشد؛ اما دولت ملی به مثابه یک نیروی واکنشی با اجرای سیاست های بازنمایی توان تغییر دهندگی نیروهای کنشی ـ همان نیروهایی که مصدق را به قدرت بازگردانده بودندـ را فروکاست و مانع از بالفعل شدن نیروی تفاوت فینفسه ی ایجابی در درون آنها گردید.
دولت ملی در فقدان انجمن ها به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه های حمایتی در برابر کودتای ٢٨ مرداد، در رویکردی نهادی خیابان را نیز که تجلیگاه شدن انقلابی مردم در حمایت از دولت بود از خود دریغ کرد، تا نظام سرمایه داری جهانی در اتحاد با اقتدارگرایان زخم خورده از جنبش ، ایران را در چارچوب یک سرمایه داری دولتی در اردوگاه غرب بازقلمروسازی نماید."