چکیده:
نسبت منطقی میان نظریه پژوهش و متن، نکته ای است که پژوهشگران ایرانی کمتر بدان توجه کرده اند چراکه در غالب پژوهش های انتشار یافته (البته پژوهش هایی که نظریه محور هستند) این نظریه است که بر متن سلطه داشته، در صورت عدم تطابق و ناسازگاری، متن با جرح و تعدیل هایی با آن سازگار شده است. به تعبیر دیگر در این دسته از پژوهش ها نظریه در جایگاه اقتدار ایستاده، متن به سکوت واداشته می شود. در مقاله حاضر کوشیده شده است تا با بررسی دسته ای از این پژوهش ها (پژوهش هایی که اساس آنها نظریه منطق مکالمه باختین بوده است) با نگاهی آسیب شناسانه از نسبت منطقی (و نه اقتدار گرایانه) میان نظریه و متن سخن گفته شود.
به باور نویسنده مقاله حاضر نسبت میان نظریه و متن زمانی نسبتی منطقی (غیر اقتدارگرایانه) خواهد بود که اولا استقلال متن در مقابل نظریه حفظ گردد و ثانیا انتخاب متن صرفابرای تایید نظریه نبوده، تنها برای تصدیق درستی و اعتبار نظریه نباشد بلکه برعکس انتخاب متن باید به گونه ای باشد که با ابطال نظریه امکان اصلاح و ارائه نظریه ای تازه تر ـ که توان تبیین متون بیشتری را داشته باشد ـ را فراهم سازد.
A logical relation between research theory and text is a point that Iranian researchers have less considered because in most of the studies published (however some studies are theory-driven research), it is the theory which has dominated the text and in case of non-compliance and inconsistency, the text has become consistent with modifications. In other words, in this kind of the studies, the theory stands in a position of authority and the text is silenced. In the present paper, it is attempted to be said with the pathological view from the logical relation (and not the authority realistic) between the theory and text by examining the category of these studies (the studies which the basis was of Bakhtin's theory of the conversation logic).
According to the author of this article, the relation between the theory and text will be a logical relation for many years (non-authoritarian). First, independence of the text is maintained against the theory and second, the text selection has not merely been for confirming the theory and it is not only for the validation and reliability of the theory, but on the contrary, the selection of the text should be in such a way that the possibility of reforming and presenting the newer theory is provided that it should have the ability of determining more text with the cancellation of the theory.
خلاصه ماشینی:
اقتدار نظریه در پژوهشهای ادبی معاصر (نگاهی آسیبشناختی به نسبت متن و نظریه در پژوهشهای نظریهمحور) عیسی امنخانی * استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه گلستان چکیده نسبت منطقی میان نظریۀ پژوهش و متن نکتهای است که پژوهشگران ایرانی کمتر به آن توجه کردهاند؛ زیرا در غالب پژوهشهای نظریهمحور منتشرشده، این نظریه است که بر متن سلطه دارد و درصورت مطابقت نداشتن، متن با جرحوتعدیلهایی با آن سازگار شده است.
در مقالۀ حاضر، پس از بررسی دستهای از این پژوهشها- که اساس آنها نظریۀ منطقمکالمۀ باختین بوده- با نگاهی آسیبشناختی از نسبت منطقی (و نه اقتدارگرایانه) میان نظریه و متن سخن گفته شده است.
اگر چنین تعمیمی درست و دفاعپذیر باشد، ناگزیر باید در نسبت موجود میان نظریه و متن در پژوهشهای نظریهمحور نیز تجدیدنظر کرد و مثلا بهجای تلاش برای ارائۀ نمونههای تأییدکننده، بهدنبال یافتن متنهایی بود که با آشکار کردن محدودیتهای نظریه، موجب ابطال آنها و ارائۀ نظریههای جدیدتر و جامعتر شود.
11 نتیجهای که نویسندگان مقاله (اینکه چندصدایی در مجموعۀ اشعار فروغ وجود دارد) به آن دست یافتند میتوانست ابطالگر نظریۀ منطقمکالمه باشد و زمینه را برای ارائۀ نظریهای جامعتر فراهم کند؛ اما از آنجا که نویسندگان به نسبت متن و نظریه بیتوجه بودهاند و نظریه بیش از متن در نزد آنها اولویت داشته است (این مقاله نیز با چهارچوب نظری و بیان منطقمکالمه آغاز میشود و نه با بیان مسئله)، جز ارائۀ یک نمونۀ دیگر برای اثبات نظریۀ منطقمکالمه، هیچ نتیجهای از پژوهش خود نگرفتهاند؛ نه کاستیها و محدودیتهای آن را مرتفع کردهاند و نه با توجه به نتیجۀ پژوهش خود- که درصورت درست بودن، ابطالکنندۀ نظریۀ منطقمکالمه است- از ابطالپذیر بودن نظریۀ باختین سخنی به میان نیاوردهاند.