چکیده:
وحدت و کثرت یکی از مسائل مهم در تاریخ فلسفهی سیاسی است که گرایش فیلسوف سیاسی به هریک از آنها میتواند در تمام ابعاد فلسفهی سیاسیاش تأثیرگذار باشد. در طول تاریخ، فیلسوفان سیاسی دیدگاههای مختلفی را در مواجهه با این دو مساله بیان نمودهاند. جایگاه فیلسوفان سیاسی مشاء، همچون: فارابی، ابنسینا و خواجه نصیرالدین طوسی در تاریخ فلسفهی اسلامی ما را بر آن داشت تا این مساله و پیامدهای سیاسی آن را در فلسفهی سیاسی مشاء بررسی نماییم. فیلسوفان سیاسی مشاء اگرچه بر ضرورت وحدت در زندگی سیاسی تأکید دارند، ولی علاقهای برای پذیرش کثرت از خود نشان ندادهاند که مبتنیبر مبانی ایشان باشد؛ در مواردی همکه به بحث از آن پرداختهاند، معمولاً ناظر به حذف کثرت از مدینهی فاضله بوده است تا پذیرش آن. همچنین وقتی مولفههای مربوط به وحدتگرایی و کثرتگرایی نیز در فلسفهی سیاسی مشاء مورد بررسی قرار میگیرد، آثار وحدتگرایی کاملاً مشهود میشود؛ بهگونهایکه در مواجهه با مسائل مختلف سیاسی، مسیری را در پیش گرفتهاند که در نهایت، وحدت مورد نظر در جامعهی سیاسی را محقق سازد
خلاصه ماشینی:
با اقتباس از این نگرش فلسفی، وحدتگرایی در حوزهی سیاست نیز دربارهی اندیشههایی بهکار برده شده است که بهطورکلی علاقهمند به وحدت و همسانی در زندگی سیاسی میباشند و تمرکز قدرت سیاسی را برای تحقق نظم اجتماعی، امری ضروری قلمداد میکنند (ساتیندرا، 203، ج3: 511).
: (هیوود، 1391: 213) جایگاه وحدت و کثرت در فلسفهی سیاسی مشاء در نگاه فیلسوفان سیاسی کلاسیک، وجود اشیاء متکثر و تضاد میان آنها در دنیای پیرامون ما و زندگی سیاسی؛ و همچنین وجود منافع متنوع و متکثر و گاه متضاد که ناشی از تفاوتهای آدمی در غرایز، سلایق و نیازهاست، درصورتیکه تحت یک شرایط معقول و منطقی کنترل، مدیریت و به وحدت منتهی نشود، حرکت تکاملی انسان را برای رسیدن به سعادت قصوی با موانع عدیدهای مواجه خواهند کرد.
(فارابی، 1995الف: 116-117) ریاست مدینهی فاضله و گونههای مختلف آن، یکی از مباحث مهم و اساسی در فلسفهی سیاسی مشاء است.
باوجوداینکه آزادی اراده و آزادی اخلاقی در فلسفهی سیاسی مشاء مورد توجه قرار گرفته و با اقبال مواجه شده است، ولی در پیوند میان آنها و آزادی سیاسی که یکی از مولفههای اساسی کثرتگرایی در حوزهی سیاست محسوب میشود، توفیق چندانی حاصل نشده است.
فارابی بهطورجدی در دو رسالهی خود بهنامهای "تحصیل السعاده" و "التنبیه علی سبیل السعاده" بهمقولهی سعادت و چگونگی نیل به آن پرداخته و در رسالههای دیگر خود، بهخصوص "آراء اهل المدینه الفاضله" نگرش جوامع و نظامهای سیاسی مختلف بهمقولهی سعادت را مبنای تقسیمبندی آنها به نظامهای مطلوب و غیرمطلوب قرار داده است.