چکیده:
دراین پژوهش تلاش میکنیم ابتدا «تاثیرهنردرتعلیم وتربیت از منظر فارابی بررسی شود و درادامه نسبت نظریه فارابی با آموزه انتظار مورد توجه قرارگیرد. حاصل بررسی این که مطابق رای فارابی» هنرمند باید طبع هنری اش را که موهبتی فطری است» به مدد تکراروتمرین بارورسازد و اثری شایستة لذت (حسی) ودرنگ (تعلیمی وتربیتی) را پیش روی مخاطبش قرار دهد. هنرواجد این قابلیت است که صفات نیک آفریدنده و مخاطب خود را پررنگ کرده واورا درمسیرتعلیم وتربست فردی و اجتماعی قراردهد. هنرمطلوب فارابی» باید همان نقشی را که برهان و تعقل برای حکیمان اپفاء کردهاندء درمقیاسی وسیعترن عهده دار شود وبه مدد نیروی تخیّل وتمثیل ومحاکات واقناعء مخاطیش را از حقایق معرفتی جهان آگاه نماید. از تحلیل نظریه فارابی به این نتیجه میرسیم که آراء فارایی مستعد آن است که هنررا درسه محور-از حیث شناختی,. تربیت فردی و چشم انداز اجتماعی - با آموزه انتظار پیوند دهد.
According to moral philosophy of Farabi, human life must be organized by justice and by the best point of every action that called middle term or doctrine of mean. If we know middle term as a touchstone in Farabi's idea, we will understand his attention to art as a moral partner and good example for educating the audience. In Farabi's utopia everything must be organized in the rational design and then must be followed as a citizen rule. In this theory, Farabi wants to help and support human to find his eternal goodness and to reach his God in the final step of his passage in the world. In fact, everything in the world is a sign of God and everybody must to wake the way of God with knowledge and practice. In his viewpoint, art, like the other human productions, must be considered as a human transport for reaching us to this purpose. For anticipation art, we can say that according to Farabi art can be relate to anticipation through knowledge, personal cultivation and social education.
خلاصه ماشینی:
"فارابی در آراء اهل المدینة الفاضلة، از سهولت تعلیم تصویری سخن میگوید؛ تعلیمی که به موجب آن: «فإن الشئ متی یخیل شبیهه سهل تصور الشئ نفسه» (فارابی، 2003: 22) لذا میتوان به این نتیجه رسید که در نگاه فارابی، ارزش معرفتی هنر قابل احترام و در عین حال محدود به موارد خاص و مشروط به تایید مضمون اثر هنری از طرف عقل و برهان خواهد بود.
از همۀ آنچه گفتیم میتوان به این نتیجه رسید که از نگاه فارابی واکنش ذوقی و احساسی محض نسبت به اثر هنری و آنچه امروزه «تجربه زیباشناختی» خوانده میشود، زمانی معتبر، اخلاقی و معرفتبخش خواهد بود که به قوۀ ناطقه و قوای فکری و شناخت عقلانی انسان مستند شده و تایید نهایی را از آن بخش وجود آدمی دریافت نماید.
اما در مقام شناخت نشانهها، می توان سنجش اثر را با سه معیار _ که یکی عقلی (قوۀ ناطقه) و دیگری اخلاقی (حفظ تعادل) و سومی اجتتماعی/ سیاسی (خدمت به رئیس مدینه) است _ مورد بررسی قرار داد و نوع مفید و مضر یا محمود و مذموم هنرها _ به تصریح فارابی شعر و موسیقی و کتابت _ را شناخت.
در باب رابطه این نظریه هنری و آموزه انتظار میتوان گفت از پی نگرشی که فارابی از آن سخن گفته هنر، فرصت یا طریقتی خواهد بود که رجوع به آن در سه محور به گسترش تعالیم انتظار، یاری میرساند: اول) از حیث شناختی، ضمن آگاه کردن مخاطبان خود، پذیرش آموزه انتظار را تسهیل میکند؛ دوم) با تأکید بر عنصر تربیت فردی، به گسترش اخلاق انتظار منتهی میشود؛ سوم) چشماندازی از جامعه منتظر را پیش چشم مخاطب قرار داده و در واپسین گام، تصویر جامعه مطلوب را مجسم مینماید."