چکیده:
یکی از مفاهیمی که طی یک صد سال گذشته همواره ذهن اندیشمند ایرانی را به خود مشغول داشته است، علل توسعه نیافتگی جامعهی ایرانی است. از منظرهای متعددی به این مسئله پرداخته شده است. یکی از سویههای مهم توسعه یافتگی دسترسی به سطح بالای صنعتی شدن است. سیاستگذاری توسعه صنعتی که به نوعی از دوران حکومت رضاشاه پهلوی به این سو به منظور بازسازی زیرساختهای کشور پیگیری شد به مثابه زیربنای توسعه کشور همواره یکی از نقاط مهم توسعه نیافتگی مورد توجه بوده است. علیرغم اهمیت بررسی و شناخت عوامل و علل توسعه صنعتی، کمتر اثری به طور مشخص به علل توسعه نیافتگی صنعتی تاکید کرده است. کتاب « نفت، دولت و صنعتی شدن در ایران» نوشته مسعود کارشناس ( استاد دانشگاه سواز لندن- انگلستان) است یکی از آثار معدودی که به علل سیاستگذاری ناکارآمد صنعتی پرداخته است بررسی و نقد میشود.نویسنده تلاش داشته که با رویکردی ساختاری به بررسی تاثیر نفت بر سیاستگذاری صنعتی در دوران پهلوی بپردازد. مقاله حاضر ناظر به نقد رویکرد نویسنده به موضوع تاثیر نفت بر سیاستگذاری صنعتی و نتایج حاصل از رویکرد اتخاذ شده است.
The reasons for non-development in Iranian society is one of the important concepts which Iranian thinkers have dealt with in the last hundred years. It is examined from different perspectives. The policy-making for industrial development which was pursued since Reza Shah’s government in order to reconstruct the substructures of Iran, is one of the most important phenomena for the study of non-development. Although the study and examination of reasons of Industrial development is very crucial in this regard, few works have dealt with the reasons for industrial non-development. The book “Oil, state, and industrialization in Iran” by Massoud Karshenas (Professor at SOAS University of London) is one of few works which deal with the reasons for inefficient industrial policy-making in Iran. Karshenas tries to study the effect of oil on industrial policy-making in Pahlavi era with a structural approach. This article provides a critique of his approach toward the effect of oil on industrial industrialization and its implications.
خلاصه ماشینی:
"نخست صنعتی شدن امکـان تولیـد کالاهـای جدید را فراهم می آورد و در جریان رشد اقتصادی ، نیازهای نـوینی آشـکار مـی گـردد کـه بخش های سنتی مانند کشاورزی و یا صنایع دستی قادر به پاسخگویی به آن ها نیسـت ؛ دوم صنعتی شدن ، امکان دستیابی به بازدهی فزاینده را فراهم می آورد، بدین ترتیب توان تولید با شتابی فراوان افزایش می یابد و این پدیده ای است که در بخش هایی مانند کشاورزی سـنتی اتفاق نمی افتد؛ و سوم آنکه صنعتی شدن دارای تأثیرات زنجیره ای اسـت و بـه تـدریج ، بـر حلقه های آن افزوده می شود و هر حلقه ، حلقه ای دیگر را می آفریند و ایـن آفـرینش هـا در تمامی سطوح است (ملک محمدی ، ١٣٨١: ٦٧).
در دوره پهلوی ، که عملا می توان به طور جدی و دقیق از مقوله ی سیاست گذاری صنعتی صحبت به میان آورد، ایـران بـا قـرار گرفتن در زیر چتر حمایتی غرب و در نتیجه ی افزایش کمک های خارجی ، برخـورداری از درآمدهای روزافزون نفت و تثبیت قدرت سیاسـی ، دولـت توانسـت هژمـونی خـود را در جریان توسعه ی بخش صنعت در ایران ایفا نماید.
در دوره پهلوی ، که عملا می توان به طور جدی و دقیق از مقوله ی سیاست گذاری صـنعتی صـحبت به میان آورد، ایران با قرار گرفتن در زیر چتر حمایتی غرب و در نتیجه ی افزایش کمک های خارجی ، برخورداری از درآمدهای روزافزون نفت و تثبیت قدرت سیاسی ، دولت توانسـت هژمونی خود را در جریان توسعه بخش صنعت در ایران ایفا نماید."