چکیده:
از دیدگاه پل تیلیش، زبان انسان برای سخن گفتن از اعیان و وقایع عادی زندگی او مناسب است و بههیچوجه نمیتوان چنین زبانی را برای سخن گفتن از خدای «متعالی» و «بهکلی دیگر» بهکار گرفت. غایت قصوا یا دلبستگی واپسین جز با زبان نمادین بیانشدنی نیست و نمادهای دینی تنها در موقعیت سخن از خدا و بازنمایی بنیان غایی هستی، معنای نمادین دارند. محمد غزالی نیز قائل است که معرفت به عالم علوی جز از طریق نمادهای عالم سفلی محال خواهد بود. نمادگرایی او ناظر به کل عالم ملک و شهادت است. هر دو شخصیت بر درک شایستۀ نمادهای دینی از طریق پیوند قلبی و علم حضوری تأکید دارند. اما نزد تیلیش این ادراک، تنها زمینۀ مواجهۀ بهتر با خدا را فراهم میکند و فاقد حیثیت واقعنمایی و معرفتبخشی است؛ در حالیکه غزالی نمادها را واجد چنین حیثیتی میداند.
from the perspective of Paul Tillich, human language is suitable to speak of concrete entities and his normal events of life and it is impossible to such language is used to speak of God "transcendental" and "wholly other". Ultimate concern but with symbolic language is not to express and religious symbols only in the position of speaking of God and the representation of the ultimate foundation of existing are symbolic meaning. Mohammad Ghazali also says that the knowledge of the world of sublimity except through the symbols of the terrestrial world is impossible. his symbolism to provide for the entire visible and sensible world. Both the character emphasize proper understanding of religious symbols of heart union and intuitive knowledge . But with Tillich , it's only field better confrontation with God , lacks the dignity of realism and cognitive , while Ghazali qualified for the symbols such dignity.
خلاصه ماشینی:
اما نزد تيليش اين ادراک ، تنها زمينة مواجهة بهتر بـا خـدا را فـراهم مـي کنـد و فاقـد حيثيت واقع نمايي و معرفت بخشي است ؛ در حالي که غزالي نمادها را واجد چنين حيثيتي مي داند.
پرسشي که در بحـث «زبان دين » مطرح مي شود اين است که وقتي الفاظ ناظر به معنايي هستند که برگرفتة ذهـن مألوف و مقيد به عالم ممکنات و محسوسات است ، آيا مـي تـوان آنهـا را همچنـين دربـارٔە موجودي متفاوت ، مجرد، متعالي و منزه از اوصاف امکاني و جسماني به کار بست ؟ به بيـان آلستون ، آيا ما مي توانيم از طريق زبان عادي ، با توجه به قالـب هـاي مفهـومي و مـدل هـاي حاکم بر آن دربارٔە موجود فوق طبيعي ، نامتنـاهي ، مجـرد از مـاده و عـوارض آن ، بـه طـور معنادار، حقيقي ، ايجابي و صادق سخن بگوييم ؟ (٤٠ - ٣٩ :١٩٨٩ ,Alston).
با توجه به اينکه کار الهيات تفسير نمادهاي دلالت گر بر غايت قصوا بر طبـق اصـول و روش هاي کلامي است ، تيليش اعتقاد دارد که اين وظيفه مقتضي آن اسـت کـه امـور دينـي به هيچ وجه به طور عيني و انتزاعي مطالعه نشوند.
اما عبور از نمـاد بـه حقيقـت يـا مثال به ممثل چگونه است ؟ کشف مناسبت ميان مثال ملکي و حقيقت ملکوتي به چه طريق خواهد بود؟ غزالي موازنة ميان محسوس و معقول را به عنوان اصلي مي دانست که در پرتـو آن ، مناسبت بين عالم ملک و ملکوت معلوم مي شود و اسرار پنهان در اين ارتباط آشـکار و از ظهور و تجلي مثالي حقيقت به خود حقيقت دلالت خواهد شد.