چکیده:
موضوع بحران میان کره شمالی و آمریکا برخلاف بسیاری از بحرانهای موجود در عرصۀ جهانی، کاملاً متفاوت و تابعی از مکانیسم دوران جنگ سرد است. ازهمینرو بیاعتمادی و عدم قطعیت، ادراک ایالات متحده و کره شمالی را در قبال یکدیگر تعیین کرده است. در این چارچوب، آمریکا اصرار دارد تا قبل از رسیدنِ پیونگیانگ به چرخۀ کاملِ بازدارندگی اتمی، این کشور را بهواسطۀ تحریمهای چندجانبه و تهدید نظامی به زانو درآورد و کرهشمالی نیز سرسختانه در مسیر تکامل سطوح بازدارندگی هستهای و تضمین بقاء، حاضر نیست توافقی بدون در نظر گرفتن امنیت و منافع آن حداقل در موقعیت انجماد منازعه شکل بگیرد. در این میان، مسائلی همچون تهدیدهای بالقوه، تعهدات متقاوت، تغییر در اولویتهای دو کشور، سیاستهای داخلی و حتی وقایع و رویدادهای برون منطقهای یکی پس از دیگری تنها به افزایش دامنۀ مناقشه و عدم قطعیت منجر شده است. نظر به این مهم، مقالۀ حاضر درصدد است به روشی توصیفی- تحلیلی و با استفاده از «نظریۀ بیزی»، ابعاد و پیامدهای بحران میان دو کشور را مورد توجه قرار داده، و با بکارگیری سناریوهای نظامی موجود و چالشهای آن، به تحلیلِ این موضوع بپردازد که اطلاعات ناقص و عدم قطعیت در بحران دو کشور، ناظر به چه تحولاتی بوده و وقایع احتمالی از چه ویژگیهایی برخوردار خواهند بود.
Contrary to many of the current challenges in the world, the crisis between North Korea and the United States is completely different in the 21th century, and its performance is similar to the Cold War era. Hence, distrust and uncertainty determine the perceptions of the United States and North Korea towards each other. In this context, the United States insists on stopping North Korea from achieving a complete cycle of nuclear deterrent, and defeats the country through multilateral sanctions and military threats. North Korea is also insists on moving towards development of nuclear deterrence and survival, and is willing to make an agreement with regard to security and its interests, at least in the freezing position of the conflict. Meanwhile, a range of issues such as potential threats, different commitments, changes in the priorities of the two countries, domestic policies and trans-regional events, one after another, has only increased the scope of conflict and uncertainty. In this regard, the question is what final conclusion can be perceived for this dispute in view of uncertainties about true intentions of North Korea, and on the other hand, the United States under Trump administration ? The present article seeks to consider the dimensions and consequences of the crisis between the two countries in a descriptive-analytical way by using the Bayesian theory and military scenarios.
خلاصه ماشینی:
در واقع از ابتداي سال ٢٠١٧ و روي کار آمدن دونالد ترامپ در واشـنگتن ، جهـان شاهد افزايش تهديدهاي نظامي اين کشور در شبه جزيـره کـره بـوده اسـت ، و همزمـان پيونگ يانگ نيز با آزمايش هاي موشکي و هسته ايِ متعدد و متناوب ، آمريکا را بـه حملـه هسته اي تهديد کرده که در پي آن ، چگونگي برخورد با اين کشور، به يکي از موضـوعات مهم و روزمرة مقامات واشنگتن و پنتاگن تبديل شده است ؛ تا جائيکه رئيس جمهور اين کشور در توئيت ها و سخنرانيهاي گـاه وبيگـاه خـود، برخـورد جـدي بـا کـره شـمالي را محتمل دانسته و در مقابل نيز، کره شمالي از احتمالِ هـدف قـرار دادنِ جزيـره گـوام و خاک آمريکا سخن به ميان آورده است .
در پـي آن ، کـيم جونـگ اون ، رهبـر جوان اين کشور اعلام کرد که پيونگ يانگ يک بمب هيدروژني ساخته است ؛ ادعايي که بـا محکوميت جهاني و البته بدبيني کارشناسان بين المللي مواجه گرديد (١ :٢٠١٧,Rezaei)؛ به طور نمونه «زيگفريد هکـر»١، متخصـص منـع گسـترش تسـليحات و يکـي از بازرسـان تأسيسات هسته ايِ کره شمالي نخست بيان داشت که «پيونگ يانگ اساساً فاقد تواناييهاي لازم براي انجام چنين آزمايشي است و تنها در ايـن آزمـايش از سـوخت هيـدروژني بـراي قدرت انفجاريِ بيشتر استفاده کرده است » (٢٠١٦ ,Fyffe).