چکیده:
اگر در حال حاضر اجماعی در مورد استراتژی (راهبرد)هایی که میتوانند بیشترین نقش را در حمایت از توسعه فقیرترین کشورهای دنیا بنمایند وجود داشته باشد، این است: هیچ اجماع دیگری جزء این وجود ندارد که «اجماع واشنگتن»1 نتوانست به این مسئله پاسخ دهد. توصیهها برای رشد قابل حصول نه لازم و نه کافی بود، اگر چه هر یک از سیاستهای توصیه شده آن برای کشورهای خاص در زمانهای خاص میتوانست مفید واقع گردد.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال، شرایط سیاستهای تحمیل شده بر کشورهای مستقر در منطقه، در بسیاری از اوقات بسیار سطحی بر آزادسازی قیمتهای محصولات کشاورزی بدون توجه به پیش نیازها برای موفقیت آن از جمله ایجاد بازارهای کارامد 1 نهادها و دادهها، دستیابی به اعتبارات و زیربناها(به خصوص جادهها)تأکید مینمود؛اصرار بر مزیت نسبی بیستا 2 به استدلال نادرست منجر شد، به طوری که افزایش صادرات کالا از سوی بسیاری از کشورها سبب کاهش شدید قیمت آنهاشد؛ اصطلاحات در بخش مالی بیش از اندازه بر تعیین نرخهای بهره به وسیله بازار دربازارهای اولیه 3 و ضعیف 4 متمرکز گردید که غالبا منجر به دورههای طولانی نرخهای بهره بسیار بالا، بدون بهبودی در دسترسی به تسهیلات شد.
در حالی که بحرانها، در کشورهایی که به نظر میرسد، توصیههای اجماع واشنگتن را تعقیب نمودهاند، کشورهایی مانند آرژانتین، که نمره +A را از صندوق بین المللی پول دریافت کرده بود(که حتی، رئیس جمهور آن کشور مهنم 2 ، قبل از اجلاس سالیانه 1999، به عنوان فردی که نحوه رفتارش باید برای کشورهای دیگر الگو باشد)، به وقوع پیوست، مجددا این کشورها با یک سلسله مشکلات دیگر مواجه شدند:برای مثال خصوصیسازی سبب فساد شد، و یا انحصارهای طبیعی پدید آمدند که سبب ایجاد قیمتهای بالاتر برای مصرفکنندگان، به دلیل استفاده ازقدرت انحصارگرانه، گردید.
ولی اینمسئله ما را به دومین سؤال میرساند:به چه نحو معماری اقتصادی جهانی باید تغییر یابد تا بتواند سبب ثبات بیشتر اقتصادی گردد، تا عدالت را در میان کشورها به وجود آورد و توان کشورهای در حال توسعه برای دستیابی به اهدافشان را بالا ببرد-و به خصوص اهداف توسعه پایدار، باثبات، عدالت محور و دموکراتیک؟در حالی که ما نمیتوانیم، در مدت زمان کوتاه به همه موارد مرتبط با این مسئله اشاره نماییم، میتوانیم در مورد برخی اصلاحات مهم، به خصوص اصلاحات در مورد حکومت جهانی، بحث نموده، و یا دست کم به آن اشارههایی داشته باشیم."