چکیده:
علت عمده بروز آنتروپیهای اجتماعی، تبادلات فرهنگی است که در دنیای امروز، در سایه پیشرفت پدیده ارتباطات، در ابعادی وسیع و با سرعتی
دور از انتظار، گسترش مییابد. به دنبال هر گونه تبادل فرهنگی، آنتروپیهایی در سطح جامعه ایجاد میشود که تنها فرهنگها قادر به سامان بخشیدن
به آنها و رفع هر گونه اختلال و بینظمی هستند. این تلاش برای برگرداندن نظم از دست رفته، فرهنگها را متحولتر و سازندهتر میکند. ولی
چنانچه فرهنگها از توانایی لازم جهت برقراری تعادل برخوردار نباشند، مقدمات فروپاشی جوامع فراهم میشود. بنابراین محور اولیه هر گونه تغییر و
تحولی، در فرهنگ جامعهها قرار دارد و فرهنگ و تحول فرهنگی، اساس توسعه فرهنگی است. زیرا یکی از قانونمندیهای ثابت توسعه این است که
توسعه هرگز بدون وقوع تحول فرهنگی اتفاق نمیافتد و توسعه فرهنگی تنها در صورت ورود به ساختار اجتماعی ـ فرهنگی جامعه، جایگاه حقیقی خود
را مییابد و شرط ورود پدیدههای توسعه آفرین به درون ساختارهای اجتماعی یک جامعه، یافتن جایگاهی مناسب در فرهنگ آن جامعه است. در غیر
این صورت به یک پدیده ضد توسعه تبدیل میشوند و اثرات سوئی به بار میآورند.این مقاله همچنین به اختصار، نتایج مطالعاتی را که به منظور بررسی نوع و میزان تأثیر بعضی از پدیدههای توسعه آفرین، در دو نوع جامعه عشایری و
روستایی ایران صورت گرفته، ارائه کرده و در پایان، قسمت عمده مشکلات و موانع موجود در این جوامع را، در فرهنگی نبودن توسعه، تلقی نموده
است.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله همچنین به اختصار، نتایج مطالعاتی را که به منظور بررسی نوع و میزان تأثیر بعضی از پدیدههای توسعه آفرین، در دو نوع جامعه عشایری و روستایی ایران صورت گرفته، ارائه کرده و در پایان، قسمت عمده مشکلات و موانع موجود در این جوامع را، در فرهنگی نبودن توسعه، تلقی نموده است.
بنابراین، استفاده از الگوی توسعه جامعهای خاص، برای جامعههای دیگر، عمل معقولی نمیتواند باشد، زیرا اولین و شاید اساسیترین حرکت برای به وجود آوردن یک توسعه پایدار و مطمئن، مطالعه دقیق و همه جانبه ساختارهای اجتماعی، فرهنگی جوامع است، تا به این ترتیب ابتدا جایگاههای لازم و حقیقی برای پدیدههای توسعه آفرین شناسایی شود و سپس زمینههای لازم برای وارد کردن آنها به درون این ساختارها فراهم گردد.
زیرا تنها مطالعات فرهنگی و اجتماعی است که میتواند وجود جایگاههای حقیقی پدیدههای توسعه آفرین را در درون ساخت اجتماعی، فرهنگی هر جامعهای مشخص کند و در همین جا اهمیت مطالعات مردم شناسی یا به عبارت دیگر «فرهنگ شناسی» ـ بهخصوص آن بخش از مردمشناسی که به مطالعه و بررسی سیر تحول فرهنگ جوامع میپردازد ـ آشکار میشود.
بنابراین به جز جامعه عشایری نوع اول (ابتدایی) که خالی از هر گونه آنتروپی، به زندگی تقریبا یکنواخت و کم تحول خود ادامه میدهد، دو نوع جامعه دیگر، از نظر فرهنگی فاقد توان مقابله صحیح و اصولی برای به زانو درآوردن بینظمیهای یاد شده هستند و پدیدههای «توسعه آفرین» عملا نتوانستهاند حتی در کوتاهمدت آن طور که باید و شاید، در راه پیشبرد توسعه، در این جوامع به کار آیند."