خلاصه ماشینی:
"با این حال،این جریانهای انتقالی مالی،به هیچوجه تنها منابع انتقال سرمایه از شمال به جنوب بشمار نمیروند و سازوکارهای دیگری نیز برای انتقال جریانهای سرمایه تجاری فراهم است،از جمله: -وام بانکهای تجاری شمال به دولتها یا شرکتهای جنوب؛ -اعطای تسهیلات اعتباری از طرف صادرکنندگان کالا در شمال به واردکنندگان کالای آنها در جنوب؛ -انتشار اوراق قرضه توسط دولتها یا شرکتهای جنوب و خریداری آنها توسط سرمایهگذاران یا موسسات سرمایهگذاری در شمال؛ -سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) ،به این صورت که شرکتهای چند ملیتی،ظرفیتهای تولیدیای را در جنوب ایجاد کنند یا آنها را بخرند؛ -خرید سهام شرکتهای جنوب توسط سرمایهگذاران نهادی یا افراد در شمال(سرمایهگذاری در پرتفوی سهام)؛ -خرید انواع دیگر ابزارهای مالی که در جنوب صادر میشود،از قبیل ابزار مشتقه و -سپردهگذاری بانکها،سرمایهگذاران نهادی و افراد در بانکهای کشورهای در حال توسعه.
در حال توسعه تاثیر میگذارند،ولی اهمیت نسبی آنها بین کشورها و مناطق مختلف و در طول زمان بسیار متفاوت است:تا جنگ جهانی دوم،انتشار اوراق قرضه را به عنوان انتقال سرمایه ترجیح میدادند،همچنین نوع سرمایهگذاری مستقیم خارجی عمدتا به صورت سرمایهگذاری قدرتهای استعمارگر در مستعمرات دیده میشد؛بعد از سال 5491،اهمیت انتقال جریانهای مالی و سرمایهگذاری مستقیم بیشتر شد؛ بعد از بحران قیمت نفت در دهه 0791،انتشار اوراق قرضه جای خود را به وامهای گروهی بانکهای تجاری داد؛به دنبال بحران بدهی دهه 0891، جریانهای مالی تجاری به بسیاری از کشورهای در حال توسعه متوقف شد و در دهه 0991 شاهد تغییر حرکت عمدهای از وام به سوی سرمایهگذاری مستقیم، و در بعضی کشورها،سرمایهگذاری در سهام و همچنین رواج دوباره انتشار اوراق قرضه بودیم."