چکیده:
ساختارگرایی رویکردی است که قواعد ساختاری حاکم بر متون را با توجه به روابطشان در کل متن مورد بررسی قرار می دهد. پس از پراپ پژوهشگران همواره تلاش نموده اند تا متون مختلف را مورد بررسی قرار داده با کشف الگوی ساختاری آنها، دستوری واحد برای تحلیل ساختار آنها ارائه نمایند. در پژوهش حاضر سعی شده است ساختار داستان های پهلوانی ایرانی با تکیه بر داستان های پهلوانی شاهنامه، بانوگشسب نامه، «کک کوهزاد»و ... به روش تحلیل محتوا و بر اساس نظریه ساختار اسطوره های تقویمی مورد بررسی قرار گیرد تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که: آیا می توان برای داستان های پهلوانی ایران ساختاری مستقل از ساخت داستان های حماسی غربی ارائه داد؟ و دیگر اینکه آیا نبرد میان پهلوانان از نوع نبرد های میان مردگان و زندگان یا نبرد میان خیر و شر است؟ هدف تحقیق، یافتن اشتراکات و افتراقات ساختی این داستان هاست که قطعا محصول گفتگوی ناخودآگاه اذهان ملت هاست. نتیجه پژوهش نشان می دهد که ساختار داستان های پهلوانی ایران مستقل از داستان های غربی می باشد. این داستان ها که از اسطوره خیر و شر تاثیر پذیرفته، از دو سطح اسطوره ای و روایی تشکیل شده است که ممکن است در بعضی از داستان ها مثل بانوگشسب نامه که فقط سطح روایی در آن نمایان شده است، قابل مشاهده نباشند.
خلاصه ماشینی:
بـه روش تحليـل محتـوا و بـر اسـاس نظريـه ساختار اسطوره هاي تقويمي مورد بررسي قرار گيرد تابه اين پرسـش هـا پاسـخ داده شـود کـه : آيـا ميتوان براي داستان هاي پهلواني ايران ساختاري مستقل از ساخت داستان هاي حماسي غربـي ارائـه داد؟ و ديگر اينکه آيا نبرد ميان پهلوانان از نوع نبردهاي ميان مردگان وزندگان يانبرد ميان خيروشـر است ؟ هدف تحقيق ، يافتن اشتراکات و افتراقات سـاختي ايـن داسـتان هاسـت کـه قطعـا محصـول گفتگوي ناخودآگاه اذهان ملت هاست .
تفاوت پژوهش حاضر با مقالۀ مذکور در اين است که ساختار داسـتان هـاي مختلـف پهلـواني – حماسـي شـاهنامه ماننـد "رسـتم و سـهراب "، "رستم و اسفنديار"، بهمิن نامه ، بانوگشسب نامه و "کک کوهزاد" را مورد تحليل قرار مي دهد و با رويکردي فراگير و کلي به بررسي متـون مختلـف حماسـي ايـران مـي پـردازد تـا ساختاري مجزا را که قابل تعميم به همۀ داستان هاي حماسي ايران باشد، ارائه نمايد.
(رجوع شود به تصویر صفحه) با توجه به اينکه ساختار اسطورة خير و شر مانند اسطورة مرگ و حيات مجدد است و با الگوي گرينتسر نيز قابل تحليل است و در اين اسطوره بافت روايي داستان نيـز نشـان داده شده است ، بـا بررسـيهـايي کـه در داسـتان هـاي پهلـواني شـاهنامه ، بهمـن نامـه ، برزونامـه ، بانوگشسب نامه و "کک کـوهزاد" صـورت گرفتـه اسـت ، بـه نظـر مـيرسـد نبـرد در ايـن داستان ها، نبرد خير و شر است و ميتوان ساختار داستان هاي پهلواني ايرانـي را نيـز متـأثر از اين اسطوره دانست .