چکیده:
حرمت شراب و باده در فرهنگ اسلامی موجب شده بحثهای حافظشناسان دربارۀ این پدیده در غزل حافظ به حوزۀ فقهی محدود شود و عمدتاً از دقت در تعابیر هنری جایگزین آن غفلت شود. در این مقاله، تعابیر متعدد حافظ از شراب، متناسب با ساختار غزلیات وی، استخراج شدهاست. در تعابیر حافظ، عمدتاً طنزهایی نهفتهاست که علت کاربرد شراب را در غزل نشان میدهد. حافظ به اعتبار رازگشایی شراب، از تعابیر استعاری «پیشبین» و «سروش عالم غیب» و «هاتف غیب» و «مفتاح مشکلگشایی» بهره جسته تا با این تعابیر، علت نهی و انکار شراب را از قول ریاکاران نشان دهد. متناسب با جنبۀ افشاگری شراب، گاهی از آن بهصورتِ استعاری به «آفتاب» و «خورشید» تعبیر کردهاست. «آفتاب صبح امید» و «شمع خلوتگه پارسایی» و «ماه کنعانی» و «ماه تمام»، تعابیری استعاری هستند برای «افشای راز خلوتیانی» که به ظاهر برای عبادت خلوت گزیدهاند اما به حرام مشغول هستند و «پردهای بر سر صد عیبِ» نهان میدارند. در مقابلِ کسانی که برای پنهان کردن هویت اصلی خود برای انجام کارهای زشت، خود را «پیر» میشمارند، شاعر همچنان با تعابیر استعاری دست به دامان پیری دیگر میشود تا دروغین بودنِ چنان کسانی را نشان دهد که در لباسِ «پیر» دغا میورزند. این پیری که شاعر دست به دامانش شده، برعکس پیران ریاکار صوفیه، دروغ نمیگوید و موجب راستی کسانی میشود که بدان روی میآورند؛ بدین سبب، از شراب با تعابیر استعاری بهصورتِ «پیر طریقت» و «پیر خرابات» و «شیخ جام» و «شیخ مذهب» یاد میکند.
Forbiddingness of wine in Islamic culture has restricted the discussions of Hafez scholars on this phenomenon to jurisprudence and has made them to ignore being careful about its alternative artistic interpretations. Various types of interpretations Hafez uses about wine have been extracted، in accordance with the structure of his sonnets، in present study. There are many ironies in his words that indicate the reason for the use of the word wine in his sonnets. Due to his belief in the secrecy of wine، Hafez has used the metaphorical meanings of the "foreteller" and "inspiration of the unseen world" and "the message from unknown worlds" and "problem solving key" to show why hypocrites had forbidden and denied wine. According to wine's revelation aspect، he has sometimes metaphorically interpreted it as "Sun" and "Sunshine". "The sunshine of the morning of hope"، "the candle of the righteous privacy"، " the Canaanite moon" and "the full moon" are some metaphorical interpretations that are used to "reveal the secretive ones" who seem choosing loneliness for worshipping but are clandestinely engaged with forbidden affairs and cover a "hundred hidden imperfections under a curtain." Using metaphorical interpretations، the poet gets help to stand against those who introduce themselves "sage" to hide their original identity to do their sinful acts and to reveal the falsehood of those who deceive in "sage" clothes. The "Wiseman" to whom the poet needs help never lies unlike the Sufi hypocrite sages and guide those who refer to him. Hence، the poet uses the word "wine" through metaphorical interpretations such as "Pire Tarighat"، "Pire Kharabat"، and "Sheikh of wineglass" and "sheikh of religion".
خلاصه ماشینی:
مـواردی مثـل ام الخبائـث و یـاقوت مـذاب و دختـر رز و بنـت العنـب و بیـت الحـرام در معنـای شـراب نـزد محققـان پذیرفته است و درباره چنین مواردی نیز بحث نکرده ایم ، مگر آنکـه برخـی محققـان براثـر کم توجهی به ساختار غزل ، معنای دیگری عرضـه کـرده باشـند؛ مـثلا «پیـر گلرنـگ » در تحقیقات حافظ پژوهی عمدتا در تعبیر شراب پذیرفته شده است ؛ هرچند برخی محققان کـه در پی قرائت های تاریخی و زندگینامه ای مبتنی بـر ظـاهر الفـاظ بودنـد، پیـر گلرنـگ را تعبیری بدانند از «عارفی وارسته و شیخ الشیوخ زمان حافظ که در مسجد جامع شیراز به کار وعظ مشغول بود و صورتی چون گل قرمز داشـت » (جلالیـان ، ١٣٧٩: ١٠٩٥) یـا برخـی، حـدس هـای تازه ای عرضه کنند و مثلا آن را یکی از پیشوایان قلندریه در حدود یک قرن پیش از حافظ به نام «لعل شهباز قلندر» بدانند (رزاز، ١٣٨٥: ٢٠١ـ٢٠٢) یا «دختر رز» که حـافظ شناسـان بـر مفهوم «شراب » برای آن اتفاق نظر دارند.
سروش عالم غیب چه گویمت که به میخانه دوش مسـت و خـراب سروش عالم غیبم چه مژده ها دادسـت نصــیحتی کنمــت یــاد گیــر و در عمــل آر که این حدیث ز پیـر طـریقتم یادسـت (حافظ شیرازی، ١٣٩٠: ٢٧) تعبیر «سروش عالم غیب » استعاره از شـراب بـه اعتبـار رازگشـایی آن در سـنت شـعر فارسی است ، اما شارحان ، به اتفاق ، سروش را در مفهوم اصلی آن یعنی فرسـتاده غیبـی و پیام گزار آسمان خوانده اند (اسلامیندوشن ، ١٣٨٢: ٩٧؛ استعلامی، ١٣٨٦: ١٦٧ و ١٠٣٥؛ خرمشـاهی، ١٣٦٧: ٢٤٩؛ جلالیان ، ١٣٧٩: ٣٠٦؛ ثروتیان ، ١٣٨٠: ٣٣٨٣؛ حمیـدیان ، ١٣٩٢: ١١٢٣).