چکیده:
اخلاق و کارکرد آن» یکی از مهمترین بن مایههای متون گوناگون زبان و ادب فارسی
است و موضوعات مختلف اخلاقی و پند و اندرزهای فراوان در بیشتر این آثار دیده
میشود. یکی از مهمترین و موثرترین موضوعات اخلاقی و تعلیمی «زبان و سخن» و
کارکرد مثبت و منفی آن است. در بیشتر متنهای عرفانی و تاریخی ما در باره
اهمیت زبان, ویژگیهای آن, مخاطب. ویژگیهای سخن و ... نکتههایی درخور تامل و
به شیوهای موّئرء بیان شده که بیشتر آنها متاثر از آموزههای قرآنی و روایات نبوی و
علوی و دیگر بزرگان دین است. چنین مضامینی در همه آنواع آدبی از ادبیات تعلیمی
که جایگاه اصلی چنین مباحثی است. تا ادبیات حماسی و غنایی دیده میشود. مقاله
حاضرء این موضوع و چگونگی آن را در آثار برجسته و اصیل ادب فارسی بررسی و
نمونههایی از بیان و توصیف شاعران و نویسندگان را با توجه به منشا سخنانشان ارائه
کرده است. حاصل پژوهش نشان میدهد در بیان چنین مضامینی آنچه برای گوینده یا
صاحب متن مهم است. جنبه آموزشی یا همان تعلیمی و انتقال آن به مخاطب است؛ از
این رو در چنین ساختارهایی کمتر با مختصات تخیلی روبه روییم بلکه مخاطب درون
مایه را عمدتا در قالبی عاری از ممیزات ادبیات مخیل مشاهده میکند؛ نهایت استفاده
از تمهیدات هنری در چنین آثاری» تمثیل یا اسلوب معادله است.
Morality and its effect are regarded as one of most notable subjects in various persian texts and literature and various ethical subjects as well as many cases of sermon and advice may be seen in the texts. Among ethical and educational subjects speech and language and their effects are known as one of the most important ones. In most of our literal, mystical and historical there may be found a lot of points on the importance of speech and its properties, the addressee. The matters have been given with reliance on Quranic and traditional teachings. Such contents may be found in all literal styles including educational literature, poems and epics. This paper has studied the subject on the basis of Persian texts and speeches of outstanding authors and poets with regard to the sources of their works. As shown in the paper, what meant by authors as being of importance in ther works lies mainly on the educational nature of the contents and the ways for actualizing it in the addressee. Such being the case, therefore, one may not find any notable part for imaginary speeches; only in some cases we find examples of resemblance.
خلاصه ماشینی:
(شهیدی، 1374: 432) سخنوران زبان فارسی با سرمشق قراردادن این کلام گهربار ـ که گاهی آن را به کلامی مشابه از پیامبر اکرم| مستند کردهاند ـ سرودهها، گفتهها و پندهای متعددی را عرضه کردهاند؛ چنانکه مولوی با تمثیلی زیبا این سخن را بسیار ساده و ملموس کرده و گفته است: آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده ست بر درگاه جان چونکه بادی پرده را درهم کشید سر صحن خانه شد بر ما پدید کاندر آن خانه گهر یا گندم است گنج زر یا جمله مار و کژدم است (مولوی، 1372: 2 / 847 ـ 845) در بیانی دیگر و در اهمیت زبان آدمی و با استناد به کلام پیامبر او کلام را مانند بو و رنگ میداند که نشاندهنده متعلق خود است و اندرون گوینده را آشکار میکند، آنچنانکه صدای زنگ، دال بر وجود اسب است؛ از طرفی سخن، خود نشان دهنده صادق و کاذب بودن گوینده است: رنگ و بو غماز آمد چون جرس از فرس آگه کند بانگ فرس بانگ هر چیزی رساند زو خبر تا بدانی بانگ خر از بانگ در گفت پیغمبر به تمییز کسان مرء مخفی لدی طی اللسان (مولوی، 1372: 1 / 1268 ـ 1270) زین قبل فرمود احمد در مقال در زبان پنهان بود حسن رجال (مولوی، 1374: 3 / 1538) زبان و سخن اسرار درون و اندیشههای نهفته را آشکار میکند و درستی و نادرستی سخن از آن هویدا میشود: بی گمان که هر زبان پرده دل است چون بجنبد پرده، سرها واصل است گر بیان نطق کاذب نیز هست لیک بوی از صدق و کذبش مخبر است (مولوی، 1378: 6 / 4890 و 4891) این اثر زبان در نزد حکیمان دیگر نیز پذیرفتنی است چنانکه سعدی نیز با توجه به همین ویژگی سخن، تأکید میکند به محض اینکه آدمی سخن بگوید، فضائل و رذائلش آشکار میشود: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد (سعدی، 1369: 59) و با تشبیهی زیبا چنین بر دل مینشاند: زبان در دهان ای خردمند چیست کلید در گنج صاحب هنر چو در بسته باشد چه داند کسی که جوهر فروش است یا پیلهور (همان: 53) ناصر خسرو در کنار اهمیت زبان، به دل انسان نیز توجه میکند و آدمی را متشکل از دل و زبان میداند؛ وی حقیقت آدمی را نهفته در قلب و زبان دانسته و سایر مختصات وجودی وی را گل و کالبد وی را لعبت میداند: مرد نهان زیر دل است و زبان دیگر یکسر، گل پر صورت است سوی خرد جز که خرد نیست مرد او سخن و کالبدش لعبت است (ناصرخسرو، 1378: 266) این نظر شاعر، میتواند ملهم از این سخن امام علی× باشد که: المرء باصغریه بقلبه و لسانه.