خلاصه ماشینی:
"بخش دیگری از این پزوهش، به این دلیل که مطالعات دیگری در ایران صورت گرفته است، می تواند فاصله ی نئخصیت های داستان های ایرانی را، دست کم با کودکان و نوجوانان طبقه ی متوسط، نشان دهد.
براساس این پژوهش، مراکزخرید (مغازه، بازار، دکه، پاساژ)، با ٢٩۴ بارتکرار، بیش ترین فراوانی را در میان معیط های شهری، در داستان های کودک و نوجوان دارند، اما مغازه ی اسباب بازی فروشی تنها یک درصد وکتاب فروشی تزما چرمار درصد از این مراکزرا شامل می شوند.
طبق گفته ی پژوهشگران، مراجعه به مراکزخرید برای تامین نیازهای اساسی شرمروندان است (اسدی، حسن لی، ١٣٩٠ ) و از آن چه در مطالعات فرهنگی با عنوان »پرسه زنی« یاد می کنند و خاص جوامع شهری مدرن است، درداستان ها خبری نیست.
به شکل گیری مستصعغان جدید اشامل اقلیت هایی چون زنان پاساژرو، نوجوانان خطاکار، فقرا و جنوب شهری ها و بازنشستگان ا منجر شده که با کنس های شان در پاساژها و فضاهای خرید ااز جمله با نوکردن نئکل زندگی ازطریق فراغتی کردن حضوردرمراکزخرید، اعمال قدرت از طریق تملک مجازی مراکز خرید، مقاومت نمادین در برابر رقابت های نابرامبی زندگی اجتماعی و بازی با مراکزخرید ازطریق معرف بازیگوشانه ی آن ها)، نئبکه و جبهه ای از حاشیه ای ها را تشکیل می دهند.
(اسدی، حسن لی، ١١٣٩٠ ~می تاملی در داستان های کودک و نوجوان ایران نشان می دهد که اولا این داستان ها لذت، سرگرمی و بازی را به عنوان اصلی پذیرفته شده درمیان طبقه ی متوسط یا به رسمیت نمی ثنناسند یا این رسمیت بخشیدن بسیار حانثیه ای است و چندان اولویت ندارد."