چکیده:
ضروری دین و مذهب از اموری است که در مساله کفر و ارتداد دارای اهمیّت
فراوانی است و انکار آن یکی از اسباب کفر شناخته میشود. مقاله حاضر با واکاوی
مساله ضروری دین و مذهب» نشان داده ضروری که تعبیر آن از محقق حلی است»
همان بدیهی است که در منطق از آن بحث می شود و منشاء بداهت آن تواتر است.
همچنین بیان شده که اجماع و ضروری با یکدیگر کاملا متفاوت بوده و از اموری غیر
تقلیدی و اجتهادی است و رابطه ضروری دین و اصول دین در مسائل فقهی است و
این بحث ثمره کلامی ندارد.
خلاصه ماشینی:
"وی در ادامه بیان میکند که مراد از ضروری دین، همان ضروری نوع دوم (عام) میباشد و دلیل آن را اینگونه بیان میکند: «ضروری دین آن است که جمیع اهل آن دین از عوام و خواص معتقد آن باشند و الا کدام امر است که کسی در آن تفحص احوال جمیع هفتاد و سه فرقۀ اهل اسلام را کرده باشد و اعتقاد ایشان را از عوام و خواصشان در آن یافته باشد؟ با وجود این که بعضی از آن امور هست که ما با وجود عدم تفحص یقین داریم که جمیع فرق اسلام به آن قائلند، مثل بودن جهت کعبه و وجوب نماز پنجگانه و امثال آن؛ و مراد از ضروری دین که مطلقا ذکر میکنند معنی دوم است و علامت آن، آن است که ادلۀ واضحه و امارات لایحه و براهین ظاهرۀ باهرۀ منصوبۀ از جانب صاحب شرع و اشتهار انتساب آن به صاحب شرع به حدی باشد که حدس صائب حکم قطعی نماید که هر که داخل آن دین است و مخالط با اهل آن است البته یقین دارد به این که صاحب آن دین به این امر حکم نموده است و از این جهت بفهمد که جمیع اهل آن دین حتی عوام ایشان اعتقاد به آن دارند» (نراقی، 1422، ج 2، ص 337).
با توجه به کلام مرحوم نراقی این سخن مرحوم استرآبادی که در تعریف ضروری دین و مذهب فرمود: «ضروری آن چیزی است که دلیل آن نزد علما واضح است» قابل نقد است، چون او فقط به بداهت و وضوح نزد گروه خاصی از علمای آن دین و مذهب اشاره کرده است که اولا شمولش عام نیست و چه بسا امری نزد علما ضرور ولی در نزد مردم واضح نباشد و به صرف وضوحش و بداهتش نزد علماء نمیتوان گفت آن چیز ضروری مذهب یا دین است و منکرش را کافر دانست، اگرچه میتوان آن مساله مورد نظر را نزد علماء ضروری نامید مثلا گفته شود ضروری فقه یا کلام یا تاریخ و مانند آن."