چکیده:
شناخت معانی واژگان قرآن و تبیین میدان معنایی آنها از دیرباز توجه مفسران و قرآنپژوهان را جلب کرده است. واژه ضلال و مشتقات آن از جمله واژههایی است که در قرآن از بسامد نسبتا بالایی برخوردار است. این واژه در بافت قرآنی با اوصاف مبین، بعید، کبیر و قدیم آمده است. در این پژوهش کوشش شده است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با تاکید بر ساختارهای مختلف صرفی و ترکیب نحوی آیات مشتمل بر واژه ضلال، معانی این واژه و کاربرد آن با اوصاف یادشده، تبیین شود. برآیند پژوهش نشان میدهد که صفت مبین بیشترین و کبیر و قدیم کمترین کاربرد را دارند. صفت مبین هم برای ضلال به معنای گمراهی حقیقی و دینی و هم برای گمراهی غیردینی آمده است؛ درحالیکه صفت بعید تنها برای گمراهی حقیقی و صفتهای کبیر و قدیم برای گمراهی غیرحقیقی به کار رفتهاند. کارکردهای واژه ضلال با صفتهای یادشده از نظر معنا و ساختار صرفی و نحوی تفاوتهای آشکاری دارند؛ بهگونهای که از نظر صرفی به دو صورت نکره و معرفه و از نظر نحوی در نقشهای مجرور به حرف جر، مفعول مطلق و خبر به کار رفتهاند.
Knowing the meaning of the Koranic words and explaining their semantic field have always been taken into consideration by the interpreters of Quran. The word “Zalaal” and its derivatives are one of those words which frequently used in the Holy Quran. The word is used in Koranic context as “مبین” (explanatory), “بعید” (unseemly), “کبیر” (great), and “قدیم” (old). The current study has discussed the explanation of this word as well as its usage, emphasizing different morphological structures and syntactic composition of the signs through a descriptive-analytic method. The results show that “مبین” is of the most frequent use whereas “کبیر” and “قدیم” are of the least one. The word “مبین” is used for both religious obliquity and irreligious obliquity. The word “بعید” is used for real obliquity and the words “کبیر” and “قدیم” are used for unreal obliquity. Different uses of the word “Zalaal” along with the abovementioned adjectives are of such considerable distinctions with regard to morpho-syntactic meaning and structure that they have been morphologically used as both definite and indefinite forms whereas they have been syntactically used as majrur, absolute object as well as rheme.
خلاصه ماشینی:
"نخست به آنها که انتظار مرگ پیامبر(ص) و یارانش را داشـتـنـد و گـمـان مـیکردند که با مرگ وی آیین او برچیده میشود و همه چیز پایان مییابد، میفرماید: بگو اگر خداوند مرا و تمام کسانی که با من هستند، هلاک کند، یا ترحم کند چـه کـسـی کـافـران را از عـذاب دردنـاک پـنـاه مـیدهـد؟ ﴿قل اء راءیتم إن أهلکنی الله ومن معی أو رحمنا فمن یجیر الکافرین من عذاب ألیم﴾(28) و در ادامه میافزاید: به آنها بگو که او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و تـوکـل کـردهایم و بهزودی میدانید چه کسی در گمراهی آشکار است؛ بنابراین سیاق آیه که با کلمات (رحمن، ایمان و توکل) همراه است و نشان میدهد که واژۀ ضلال که در مقابل آنها قرار دارد به معنای ضلال حقیقی و دینی است.
5. از لحاظ نحوی و ساختاری میان گونههای مختلف کاربرد واژۀ ضلال، تفاوتهایی میتوان یافت از جمله اینکه «ضلال بعید» بیشتر در جواب شرط یا جملههایی آمده که مبتدا، علت وقوع خبر است؛ یعنی مبتدا بهمنزلۀ اسم شرط و خبر بهمنزلۀ جواب آن است؛ اما ضلال مبین به غیر از یک نمونه، تماما در نقش خبر شبهجمله به کار رفته و این درحالی است که ضلال بعید علاوه بر خبر، در نقش مفعول مطلق بیانی نیز به کار میرود و شدت گمراهی را بیان میکند."