چکیده:
یکی از ابزارهای مهمّ تعلیم و تربیت که اثر فوق العاده¬ای در رشد و تربیت افراد و به تبع آن جامعه دارد، استفاده از هنر قصهگویی در قالب ارائه الگو و نمونه ارزش¬ها و ضدّ ارزش¬هاست. وقتی انسان¬ها ویژگی¬های مثبت و منفی و صفات نیک و بد را در وجود نمونه¬های عینی، متبلور و متجلّی می¬بینند، بیشترین اثرپذیری و عبرتآموزی را خواهند داشت. قصّه¬های تاریخی منبع غنی و سرشاری از عبرت¬ها هستند؛ زیرا افراد با خواندن تاریخی که در قالب داستان بیان شده، عوامل سعادت و شقاوت گذشتگان را به صورت محسوس درک میکنند و خود را در کنار نقش آفرینان داستان احساس می¬نمایند و عامل پیروزی یا شکست آنان را با چشم عبرت می¬پذیرند. قرآن از این هنر به نحو احسن بهره برده و در مواردی آن را از حالت نقل صرف خارج کرده و جنبه تربیتی و هدایتی به آن بخشیده است و در راستای همین هدف از ذکر جزئیات پرهیز کرده است، اما این هنر بی بدیل قرآن در مواردی از سوی مستشرقان مورد خدشه قرار گرفته و اشکالاتی بر آن وارد شده است. در نوشتار حاضر، این اشکالات مورد بررسی و نقد قرار گرفته و هنر قرآن در استفاده درست و کاربردی از قصهگویی به عنوان شاخه¬ای تاثیرگذار در علوم انسانی نشان داده شده است.
خلاصه ماشینی:
درباره اين ايراد ـ که چگونه است که قرآن در جايي اظهار ميکند که قبل از پيامبر اسلام( پيامبران ديگری بر قوم بر او مبعوث نشدهاند و اما در جايي ديگر، اسماعيل( فرزند ابراهيم( را پيامبر اين قوم ميخواند ـ بايد گفت: کسان ديگري از مستشرقان نيز به شکلهاي ديگري این ایراد را مطرح کردهاند که از آن جمله ميتوان به بول اشاره کرد که در ادامه بدان پرداخته ميشود.
امروزه برخي از مستشرقان نيز با همان ديدگاه يهودي و مسيحي خود به سراغ اين مطلب رفتهاند و چون در اين باره به يک سري اختلافات جزئي در بين مفسّران اوّليه قرآن برخوردهاند، ادّعاي ديگري طرح کردهاند مبني بر اينکه منابع اوليه اسلام و شخص پيامبر(، حضرت اسحاق( را به عنوان «ذبيح الله» معرّفي کردهاند و ذبيح الله خواندن اسماعيل( قرنها بعد به دلايلي از جمله رقابت با يهوديان به متون و تفاسير اسلامي وارد شده است.
بنابراين، از ديد مسلمانان، ذبيح حضرت ابراهيم( کسي جز حضرت اسماعيل( نيست و ايشان براي اين اعتقاد خود دلايلي به شرح زير دارند: دليل اول: قرآن صريحاً بيان ميکند که ذبيح، اسماعيل( بوده است؛ زيرا قرآن ماجراي ذبيح را نقل کرده و بلافاصله پس از آن (صافات /112)، خداوند، ابراهيم( را به فرزند ديگري به نام اسحاق( مژده داده است؛ بنابراين مژده تولّد اسحاق بعد از ذکر سرگذشت ذبح، صراحت دارد که اسحاق غير از فرزندي بود که ابراهيم به وسيله ذبح او مورد آزمايش قرار گرفته است (عبدالفتاح طباره، مع الانبياء في القرآن الکريم، 1989: 164).