چکیده:
این پژوهش با استفاده از پارادایم تفسیری به بازسازی معنایی مدیریت چهره در بین دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت میپردازد. در پارادایم تفسیری و رویکرد کیفی بر اصالت ذهنیت ، معنا و تعریف شخصی از واقعیت تاکید میشود، واقعیت اجتماعی به وسیله مردم در زندگی روزمره تعریف و ساخته میشود. روششناسی پژوهش کیفی است . گردآوری دادهها با روش مصاحبه عمیق انجام گرفته و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و نظری با سی و هفت نفر از دانشجویان مصاحبه عمیق انجام گرفته است و برای تحلیل دادهها از روش نظریه مبنایی استفاده شده است . هدف از تحلیل نتایج تهیه یک مدل معنایی برای مدیریت چهره است . یافته های بدست آمده شامل ١٠ مقوله عمده ( برداشت و ارزیابی از خود، تصویر ذهنی از چهره و بدن، فشار و الگوی هنجاری، پذیرش اجتماعی، مدیریت چهره، بسترهای فرهنگی و اجتماعی، فرهنگ مصرفی، خود نمایی، پاداشها و هزینه های فردی و اجتماعی) و مقوله هسته ای ( تمایل و عمل به ظاهر گرایی منفعتی در متن اجتماعی فرهنگی دانشگاه) میباشد
خلاصه ماشینی:
این متغیرها عبارتند از جنس ، سن ، تحصیلات، سرمایه فرهنگی، دیانت و نگرش سنتی خانواده، اما دراین پژوهش بین مدیریت بدن و متغیرهای ساختاری مثل پایگاه اقتصادی اجتماعی، سرمایه اقتصادی و شغلی رابطه ای معنی دار دیده نشده است ( Azad (armek,1381 در پژوهشی عنایت و دیگران به خلق نظریه مبنایی جامعه پذیری دوران کودکی و تصویر بدنی زنان پرداخته اند این پژوهش به صورت کیفی و بر پایه راهبرد نظریه مبنایی با استفاده از مصاحبه عمیق بین ٢٠ نفر از زنانی که عمل جراحی زیبایی بینی در شیراز انجام داده اند، انجام گرفته است پژوهشگران سه الگوی رفتاری تحقیر آمیز- تفاوت جنسی و تبعیض جنسی در خانواده را به عنوان شرایط علی معرفی میکنند ( ١٣٨٨,Mvhd ,Enayat ).
در پژوهشی( ١٣٩١,Mvhd) به مطالعه عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با مدیریت چهره در میان دختران جوان به روش کمی پرداخته اند یافته های آنها نشان میدهد که درصد زیادی از پاسخگویان میزان مدیریت بالایی در مورد چهره خود اعمال میکردند هم چنین ، بین متغیرهایی مانند تبلیغات، پذیرش اجتماعی، مصرف رسانه ای با میزان مدیریت چهره رابطه ای معنی دار وجود داشته و بین احساس طبقاتی پاسخگویان و مقدار مدیریت چهره تفاوت معنی داری مشاهده نشده است .