چکیده:
اشتغال زنان و موضوعات مرتبط با آن بهویژه در سالهای اخیر به یکی از مباحث مهم در ایران تبدیل شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطۀ عوامل سازمانی شامل سابقۀ کار، ساعت کاری، نوع شغل، حمایت در کار، احساس گرانباری نقش شغلی، رضایت شغلی با تعارض نقش شغلی- خانوادگی زنان شاغل شهر یزد است. پژوهش، از نوع توصیفی- همبستگی است. دادهها با استفاده از پرسشنامه و شیوۀ نمونهگیری خوشهای از 323 نفر از زنان شاغل شهر یزد گردآوری شد و به کمک نرمافزارهای آماری spss و Amos تحلیل شدند. نتایج نشان دادند بین حمایت اجتماعی در کار و رضایت شغلی با تعارض نقش شغلی- خانوادگی زنان شاغل، رابطۀ منفی و معنیداری وجود دارد، در حالی که احساس گرانباری نقش شغلی و ساعت کاری، رابطۀ مثبت و معنیدار با این متغیر دارند. همچنین بین تعارض نقش در میان مشاغلی دولتی و خصوصی، تفاوت معنیداری وجود دارد؛ اما بین سابقۀ کاری و تعارض نقش، رابطۀ معنیداری یافت نشد؛ بنابراین بهطور کلی عوامل شغلی و سازمانی، جایگاه بسیار مهمی در میزان تعارض میان نقشهای شغلی و خانوادگی فرد دارند و نقش مؤثری در کاهش فشار و تنش روانی ناشی از این تعارض ایفا میکنند.
Employment of women and issues related to it، especially in recent years has become one of the most important issues in Iran. The purpose of this study is to investigate the relationship between organizational factors، included work time، work experience، type of job، work support، sense of work role overload، job satisfaction and work-family role conflict among employed women in Yazd. The method used in this research is descriptive correlation. Data has been collected by using questionnaire and selected 323 employed women of Yazd city through the cluster sampling technique. Data were analyzed by the statistical software’s، namely SPSS and Amos. The Findings of this study indicate that work support and job satisfaction had significant and negative relationship with work-family conflict. In contrast، there is a significant and positive relationship between work time and sense of work role overload with work- family conflict. Also، there is a significant difference between the work-family role conflict of public and private businesses. Work experience، had no significant relationship with the level of work- family conflict. Thus، organizational factors have effective role to reduce the pressure and stress of employed women.
خلاصه ماشینی:
"این نتیجه با قضیۀ ششم مدل ناسازگاری فشار نقشهای کار- خانوادۀ گرین هاوس و بیوتل سازگاری ندارد؛ زیرا این قضیه بیان میکند تعارض کار- خانواده در مراحل اولیۀ دورۀ زندگی شغلی شخص شدیدتر است و فرد در سالهای اولیۀ اشتغال، از هر دو قلمرو نقش کاری و خانوادگی، فشارهای قویتری میپذیرد و همچنین این احتمال نیز وجود دارد که تعارض کار- خانواده در طول مرحلۀ میانی زندگی شغلی شدیدتر باشد؛ زیرا در این دوره، افراد دوباره به سوی زندگی خانوادگی روی میآورند و به توجه بیش از حد به کار تردید میکنند (Greenhause & Beutel, 1985: 85).
همچنین مدلهایی نیز وجود دارند که رابطۀ میان حمایت اجتماعی از فرد شاغل و تعارض نقش شغلی- خانوادگی را تأیید میکنند، ازجمله قضیۀ هفتم مدل گرین هاوس و بیوتل که بین حمایت از دیگران مهم با تعارض کار- خانواده ارتباط برقرار میکند (Greenhause & Beutel, 1985: 86).
نتایج حاصل از آزمون این فرضیه با یافتههای گروسی و آدینهزاد (1389) و توانگر و الحانی و ونکی (1391) دربارۀ حمایت خانوادگی و کاری، دعایی و پور و خریدار (1391) و سبکرو و همکاران (1392) و کو (2007) دربارۀ حمایت سازمانی، سلواراجان و همکاران (2013) دربارۀ حمایت اجتماعی و توماس و گانستر (1995) دربارۀ متغیرهای حمایتی کار از خانواده همخوانی دارند؛ بنابراین زمانی که زنان شاغل بدانند در محیط کار از کمک و حمایتهای ابزاری، عاطفی و اطلاعاتی مدیر و همکارانشان بهرهمند هستند، از تنش و فشار شغلی آنها کاسته میشود و بهتبع آن تعارض نقش کمتری را تجربه میکنند."