چکیده:
گفت وگو یکی از اساسیترین عناصر شکلدهی داستان، نمایشنامه، شعر و قصه است که به کمک آن میتوان به شخصیّت اصلی و واقعی قهرمانان آثار پی برد. گفت وگو عبور از مرحلۀ خودبینی، یکجانبهنگری و جزماندیشی و نمایندۀ درک حضور دیگری، مدارا و تحمل، تساهل و درنهایت نیل به آزادی و دموکراسی در متن است. پایۀ گفت وگو، مشارکت، همزبانی و فهم زبان یکدیگر است. منظومۀ هژبرسلطان، سرگذشت اسدالله خان باوند معروف به هژبرسلطان، کوچک ترین فرزند اسماعیل خان باوند سوادکوهی، معروف به امیر مؤید است. این اثر منظومهای حماسی- روایی است که به تراژدی میانجامد. این منظومۀ مازندرانی، ساختاری ترجیع بندگونه دارد. براساس قواعد عروضی ادبیات عامه (تکیه، اشباع، ساز یا آلت موسیقی و خوانندۀ عامی) در بحر هزج مسدس محذوف یا مقصور سروده شده است. این پژوهش تلاش میکند تا با روش توصیفی – تحلیلی شیوههای گفت وگو را در منظومۀ هژبرسلطان و دیگر منظومههای رایج در سوادکوه تجزیه و تحلیل کند. براین اساس میتوان گفت، گفت وگوهایی تؤام با رجز خوانی، تنبیه و تحذیر، غرور و فخرفروشی نسبت به دیگران، تحقیر، امری و...در این منظومه جهت داده شده است. این منظومه، از نظر شیوههای گفت وگو در میان منظومههای رایج در سوادکوه و مازندران منحصر به فرد است.
خلاصه ماشینی:
شيوه ها و کارکرد گفت وگو در منظومه هاي محلي رايج در سوادکوه با تأکيد بر منظومۀ هژبرسلطان ٭ ١١ عارف کمرپشتي چکيده گفت وگو يکي از اساسيترين عناصر شکل دهي داستان ، نمايشنامه ، شعر و قصه است که به کمک آن مي توان به شخص يت اصلي و واقعي قهرمانان آثار پي برد.
در اين گيرو دار اميرمؤيد با دولت مرکزي صلح ميکند و پسرانش به عنوان افسران ارشد وارد سپاه گرگان ميشوند ولي گويا رضاشاه از حضور آنان بيمناک بود؛ به همين دليل به وسيلۀ امير اکرم آنها را با ناجوانمردي به دام مياندازد و در بين را منتقل کردن آنها به تهران ، در نزديکي روستاي کلاک کلباد بهشهر دو برادر را با دستان بسته از پشت هدف گلوله قرار ميدهند و به شهادت ميرسانند.
از آن ميان ميتوان به اين آثار اشاره کرد: منظومۀ شفاهي هژبر سلطان ، جمع آوري اشعار اين منظومه است که به وسيلۀ زين العابدين درگاهي انجام شد و در سال ١٣٧٣ به راهنمايي احمد تميم داري در دانشگاه آزاد اسلامي تهران مرکز در مقطع کارشناسي ارشد دفاع شد.
(مصراع ترجيعي) درجايي ديگر از اين منظومه که هژبر به اسفنديار- يکي از خدمۀ سپاه - دستور ميدهد تا تدارک شام بيند، صدايي از اسفنديار به عنوان نفر دوم گفت وگو، شنيده نميشود؛ چون ناچار به اطاعت است و هژبرسلطان قصد شبيخون زدن به سپاه دشمن را دارد: هوجبر سلطان بته اسفنديار نوم hujaber SOtan bate eSfendiyar num١ هژبر سلطان گفت : اي اسفديار!
از اين منظر ميتوان گفت که منظومۀ هژبرسلطان با هيچ يک از منظومه هاي سوادکوه و مازندران قابل قياس نيست و در نوع خود منحصر به فرد است .