چکیده:
انسان در طول تاریخ همواره در صدد شناخت از اندیشهها و باورهای اقوام مختلف بوده است و درست به همین دلیل با توجه به همسایگی دو قوم دیرینه ترک و فارس، یک داستان حماسی عاشقانه با نام «بامسی بیرک» از شاهکار سرزمین ترکان با نام «دده قورقوت»؛ با داستان حماسی و عاشقانه «بیژن و منیژه» از «شاهنامه» فردوسی با رویکرد مقایسه و تطبیق بین آنها، مد نظر بوده است. پژوهشگر در این مقاله توصیفی- تحلیلی کوشیده است که پیوستگیها و ارتباطات متنی این دو داستان را که با یکدیگر تجانسها و شباهتهایی که از آن جمله است: ملاقات با دختران سرزمین بیگانه و عشق ورزیدن به آنها، فرستادن ندیمان توسط دختران برای پیغامبری، رفتن بازرگانان برای رهایی قهرمانان داستانها، حسد و تنگ نظری ضد قهرمانان، بخشیدن ضد قهرمانان توسط قهرمانان داستان، بازگشت قهرمانان به سرزمین آباء و اجدادی خود به مدد دختران سرزمین بیگانه، نکاح با دختران بعد از آزادی آنان و ... را تبیین و بررسی نماید.
خلاصه ماشینی:
گرگین به ایران باز می¬گردد و به دروغ در مورد بیژن در حضور شاه به گیو، پدر بیژن، خبر از ناپدید شدن پسر او را میدهد: برآمد یکی گور زان مرغزار چو سیمش دو پا و چو پولاد سم به گردن چو شیر و برفتن چو باد بر بیژن آمد چو پیلی نژند فگندن همان بود و رفتن همان پی اندر گرفتم همه دشت و کوه ز بیژن ندیدم به جایی نشان کز ان خوب¬تر کس نبیند نگار چو شبرنگ بیژن سر و گوش و دم تو گفتی که از رخش دارد نژاد برو اندر افگند بیژن کمند دوان گور و بیژن پس اندر دمان که از تاختن شد سمندم ستوه جزین اسب و زین از پس ایدر کشان (فردوسی،1373،ج5: 226) در داستان بامسی بیرک نیز وقتی شانزده سال از حادثه ربوده شدن بامسی بیرک از مراسم جشن ازدواجش با بانو چیچک، توسط کفار می¬گذرد و هیچ کس از زنده یا مردن بامسی بیرک اطلاعی در دست ندارد و درست به همین دلیل برادر چیچک، قارچار، وعده می¬دهد که اگر کسی خبر از زنده بودن بامسی بیرک به نزد او بیاورد به عنوان پاداش به او جامه¬های گران¬بها و زر و سیم و اگر از مرگ او خبری بیاورد، خواهر خود را به اومی¬دهد.
از نکات اخلاقی دو داستان این است که ضد قهرمانان از سوی قهرمان داستان بخشیده می¬شوند؛ در داستان بیژن و منیژه رستم از بیژن می¬خواهد که پس از رهایی، گرگین را ببخشد و در داستان بامسی بیرک نیز خود وی پس از آزادی، یالتاجوق را که به دروغ خبر مرگ وی را میان ایل پخش کرده است می¬بخشد.