خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب،نظریهء متیوز پیش فرض یا به قول شما زیرساخت حرفهای من نیست و یا اگر بشود به زیرساختها نزدیکش کرد،آنجاست که وارد بحث ادبیات کودک میشود و فلسفی بودن و یا پرداختن به پرسشهای فلسفی را ماهیت یکی از انواع این ادبیات میداند.
پس بین تصور شما از فلسفی بودن کودک و آن- چه متیوز در این باره میگوید،چه رابطه و پیوندی هست؟ آنچه متیوز میگوید،اگر من درست فهمیده باشم،این است که در طبیعت بیشتر پرسشهای فلسفی،گونهای معصومیت و بیپیرایگی ( innocence )و سادگی( naivety )هست که همین دو ویژگی را کودک نیز در طبیعت خود دارد،اما در روند اجتماعی شدن این ویژگیها از او گرفته میشود.
همانگونه که گفتم، در کتاب معصومیت و تجربه،کوشیدهام نشان دهم که مبنای سخنان کودک و بزرگسال -هر چند خود سخن همانند باشد- کاملا متفاوت است من هم،البته با توجه به تعریفی که از فلسفه دارم،با توجه به تصوری که از تفاوت کودک و بزرگسال دارم،با توجه به تأکیدی که بر فرایندی بودن مفاهیم دارم و نیز با توجه به باورم به حضور قدرتمند تفاوتهای فردی،همین است.
در مورد مولفهها باید بگویم که من عمدتا بر مؤلفه تمرکززدایی متمرکزم نظر شما درباره اجرای فلسفه برای کودکان و نوجوانان در ایران چیست؛البته نسخه ایرانی- اسلامی آن؟ فکر میکنم بسیار خوب است،اما به نظرم ترجمه،در این زمینه مشکلی را حل نمیکند.
آیا منظورتان از ترجمه،ترجمه کتابهای داستان p4c است؟اگر چنین است،به عنوان مثال کتابهایی که خانم باقری ترجمه کرده،چه ایرادها و نقدهایی میتواند داشته باشد؟ ببینید،بهطور کلی من فکر میکنم ادبیات و فلسفه مقولاتی فرهنگی هستند و دیگر این که ادبیات -البته منظورم ادبیات کودک است-در همان حال که ماهیتی آموزشی دارد،ماهیتی قطعا ادبی هم دارد."