چکیده:
طبیعیانگاری قسم مهمی از تحویلگرایی اخلاقی است و عبارت است از قول به این که همهی کیفیتهای ارزشی قابل فروکاستن به کیفیتهای طبیعی هستند و به عبارت سادهتر «همان کیفیتهای طبیعی هستند».چنین دیدگاه هستی شناسانهای، سوی شناختشناسانه نیز دارد مبنی بر این که باورهای اخلاقی ما قابل توجیه تجربی هستند و با این نحو توجیه، شناخت اخلاقی همسنگ شناخت علمی است. این مقاله، وفا به وعدهای است که در ... کردیم. در مقالهی پیش رو به این نتیجه رسیدهایم که (الف) تبیین مشاهده بودن باورهای اخلاقی خاص بر اساس «زنجیرهی استنباطی»، ناموفق است؛ زیرا اولاً نمیتواند توضیح دهد که در وهلهی اول باور ما به کیفیتهای اخلاقی به تمایز از کیفیتهای طبیعی چگونه موجه است و ثانیاً این تالی فاسد دارد که در همانیهای علمی کیفیتهای پایه را به صرف شناخت کیفیتهای متکی می شناسیم. (ب) «تبیینهای اخلاقی امور واقع نااخلاقی» نیز نمیتواند توجیه تجربی باورهای اخلاقی را به سرانجام برساند: هرچند براساس موضع طبیعیانگار، میتوان تبیینگری امور واقع طبیعی را به امور واقع اخلاقی نیز نسبت داد، اما این فایدهی شناختی ندارد؛ برای این که فایدهی شناختی داشته باشد باید امر واقع قابل مشاهدهای را تبیین کند که فرض طبیعی پایه تبیین نمیکند. در نتیجه فرضهای اخلاقی کمکی به تبیین نمیکنند و توجیه آنها از طریق استنباط تبیینی ناممکن است.
Naturalism is an important kind of Ethical Reductionism. It holds that all evaluative
properties can be reduced to natural properties; in plain language “they are natural
properties”. Such an ontological doctrine has also an epistemological side to the effect that
our ethical beliefs can be justified empirically, and through such a justification ethical
knowledge is at the same footing as scientific knowledge. This essay is a fulfillment of a
promise I made before. This essay concludes that (a) explaining particular ethical beliefs as
observations, drawing on the idea of “inferential chain,” is unsuccessful; for firstly it cannot
explain how our belief in ethical properties as distinct from natural properties is justified in
the first place and secondly it has the unacceptable implication that in scientific identities we
know base properties through mere knowledge of supervenient properties. (b) “Ethical
explanations of non-ethical facts” is also unable to accomplish empirical justification of
ethical beliefs: although according to the naturalist it is possible to ascribe the explanatoriness
of natural facts to ethical facts, this is of no epistemological benefit. In order to have
epistemological benefit it has to explain an observable fact that the base natural hypothesis
cannot explain. So, ethical hypotheses do not contribute to explanation and it seems
impossible to justify them by explanatory inference.
خلاصه ماشینی:
"اما آنها بهترین تبیین رخدادن مشاهدههای اخلاقی نیستند؛ زیرا برای رخدادن این مشاهدهها نیازی به فرض وجود امور واقع اخلاقی (که مفاد نظریههای اخلاقی هستند) نیست چون امور واقع اخلاقی نمیتوانند بر دستگاه ادراکی ما اثر گذارند.
در نزاع دربارۀ توجیه باورهای اخلاقی براساس استنباط به بهترین تبیین نیز همین دقت را باید به کار بست؛ به این صورت که اگر امور واقع اخلاقی نقشی در تبیین امور واقع نااخلاقی که ما میشناسیم داشته باشند، باور ما به امور واقع اخلاقی موجه است و بنابراین نسبت به آنها شناخت داریم.
آن پاسخ این است: چون یک کیفیت اخلاقی مثلا انحطاط هیتلر دقیقا همان کیفیتهای روانی مثلا ارجنگذاشتن به جان انسانها است؛ پس دو کلمه داریم که بر واقعیت واحدی دلالت میکند؛ یعنی وقتی سخن از کیفیتهای اخلاقی به میان میآید چیزی نیست جز همان کیفیت یا کیفیتهایی که با کلمات طبیعی از جمله روانشناختی به آنها اشاره میشود.
البته این بدان معنی نیست که ما هیچ توجیهی برای باور به فرضهای اخلاقیمان دربارۀ هیتلر نداریم؛ زیرا اگر ما در پذیرفتن نظریههای اخلاقی از قبیل اینکه «کسی که به جان انسانها ارج نمینهد و قتل عام میکند، منحط است» پیش از استنباط تبیینی و مستقل از آن موجه باشیم، میتوانیم دربارۀ هیتلر نتیجه بگیریم که منحط بوده است.
ظاهرا هیومر این را ناقض مقدمۀ 2 میداند؛ چون گویا معتقد است که نشان داده در حالی که فرض H2O و فرض انحطاط اخلاقی هیتلر به تبیین امور واقع قابلمشاهده کمک میکنند، باور به آنها توجیه تجربی ندارد."