چکیده:
حجر بن عدی از اصحاب برجسته پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و از یاران و دلدادگان امیرالمژمنین(علیه السلام) است. وی در مدت خلافت حضرت علی (علیهالسلام) در هر سه جنگ آن حضرت حضور داشت و در بعضی از آنها جزء فرماندهان دلاور بود. او در بعضی از فتوحات اسلامی، نقش بسزایی داشست. حجر عابدی پارسا، مجاهدی نستوه و ظلم ستیز، آمر به معروف و ناهی از منکر و در عین حال شیفته نماز و نیایش و مستجاب الدعوه بود که به ، «راهب اصحاب محمد» معروف است. حجر بن عدی بعد از شهادت حضرت علی(علیه السلام) با ظلم و جور و بدعتهای معاویه به مبارزه برخاست و کارگزاران وی را مورد اعتراض قرار داد که در نهایت مورد کینه معاویه قرار گرفت و همان طور که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) و امیرالمژمنین(علیه السلام) پیش بینی کرده بودند به دستور معاویه و در حالی که در بند غل و زنجیر بود به شهادت رسید. شگفت این که بیش از هزار سال از شهادت مظلومانه حجر میگذشت که یک بار دیگر فرزندان بنیامیه حجر را مورد کینه دیرینه خود قرار داده و در اقدامی وحشیانه مرقد شریف وی را تخریب کردند. آری حجر بعد از سالها دوباره قیام کرد و امویان زمان را رسوا نمود.
خلاصه ماشینی:
"در روایت دیگر بیان شده است که او همواره به پدر و مادرش نیکوکار بود و نماز و روزه فراوان به جای میآورد و هیچگاه بدون وضو «حجر بن عدی الکندی یکنی أبا عبد الرحمن، کان قد وفد إلی النبی(صلی الله علیه وآله)، وشهد القادسیة، وشهد الجمل، وصفین مع علی (رضی الله عنه) قتله معاویة بن أبی سفیان بمرج عذراء»، المستدرک علی الصحیحین للحاکم، ج3، ص468؛ الإصابة، ابن حجر، ج2، ص32، ش1634؛ الوافی بالوفیات، الصفدی، ج11، ص247.
در بعضی از نقلها چنین آمده است: معاویة بن ابوسفیان در دروان زمامداری خود بر جامعه اسلامی، دستور حفر قناتی در احد داد که از کنار و یا داخل قبور شهدای احد میگذشت؛ لذا عمال معاویه، در مدینه اعلان کردند: کسانی که در منطقه احد شهیدی دارند برای در امان ماندن اجساد از جریان آب، بیایند قبور را نبش کرده و اجساد شهدا را به محل دیگری انتقال دهند؛ لذا مردم اقدام به نبش قبور شهدا کردند که در پی آن قبر «حمزه»، عموی پیامبر (صلیالله علیه وآله) و «عمرو بن جموح» و «عبدالله» پدر جابر بن عبدالله انصاری، شکافته شد، ناگهان عمال معاویه با تعجب مشاهده کردند که این اجساد بعد از سالها تر و تازه ماندهاند به گونهای که گویی همین الآن شهید شده و دفن گردیدهاند و کوچکترین تغییری در آنها رخ نداده است به طوری که وقتی بیل به پای حضرت حمزه خورد، خون جاری گردید و یا آن گاه که دست عمرو بن جموح، که در روی زخم پیشانیش قرار داشت، برداشته شد خون جاری گردید."