چکیده:
تجاوز ارتش سرخ به افغانستان موجب شد تعداد زیادی از مردم به جهت قرابتهای دینی و زبانی به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت کنند. از میان این مهاجران تعداد کمی که ذوق شعری داشتند بنا به ایجاد زمانه به سرودن شعر روی آوردند. اینان با سرمایههای ادبی و فکری خود سبکی را بنیان نهادند که به شعر مهاجرت افغانستان مشهور شد. محمدکاظم کاظمی نیز یکی از چهرههای سرشناس و معروف جریان شعر افغانستان محسوب میشود. وی تا کنون دو مجموعه مستقل شعری به چاپ رسانده است. اولین مجموعه شعری او «پیاده آمده بودم» نام دارد. دفتر شعری دیگر او که بیست سال بعد سروده شد «شمشیر و جغرافیا» نام گرفت. مقاله حاضر با هدف بررسی سبکی دو اثر مذکور، پرداخته شده و بر آن است این دو مجموعه را از رویکردهای مختلفی همچون زمینههای عاطفی، خصوصیات زبانی، فرم و ساختار، موسیقی و تخیل مورد کندوکاو قرار دهد.
The invasion of the Red Army into Afghanistan has led many people to immigrate to the Islamic Republic of Iran for religious and linguistic affiliations.Of these immigrants, a number of poetry who have talents about poeme began to compose poetry based on the demands of the time.They established a style with their literary and intellectual resources, which became known as the Afghan Immigration Poem. Mohammad Kazem Kazemiis considered as one of the most prominent figures and famous in Afghan poetry. He published two independent poetry collections yet.the first poetry collection of him are called "On foot, I came". and the another book poetry that was poemed years twenty later was called "Sword and Geography." The present paper aims to investigate the style of these two works. It is intended to examine the two collectionsfrom different approaches, such as emotional contexts, language features, form and structure, music and imagination.
خلاصه ماشینی:
در شعر «بازی» که شاعر آن را در خطاب به دخترش سروده است تمام قوافی از این حوزه زبانی اخذ شدهاند: دخترم مکن بازی بازی اشکنک داردهم به زور خود بر خیز هم به پای خود بشتاباز لباس جانت هم یک نفس مشو غافل بازی اشکنک دارد سرشکستنک داردرهروش نمیگویند هر که روروک دارداین لباس تو زنجیر آن یکی سگک دارد (شمشیر و جغرافیا، ص113) در زیر برخی دیگر از این کلمات ذکر شده است: شمشیر و جغرافیا: ننه (112)، منگنه (113)، اشکنه (113)، الک (116)، کپک (116)، رنده (122) پیاده آمده بودم: حرف مفت (32)، تنبل (34)، طفلک (34) هفت سر عائله (58)، عروسک (73) در راستای توجه به زبان محاوره، ضربالمثلهای رایج در زبان نیز مجال حضور در شعر کاظمی را مییابند تا اندازهای که این مسأله میتواند به عنوان یکی از شاخصههای سبکی آثار کاظمی مطرح شود: صابون ماه و خورشید صدبار بر تنش خورد اما چه میتوان کرد؟ شب هم چنان سیاه است (شمشیر و جغرافیا، 96) آری بگذار تا نکوتر بخورند این چوب خداست بیصداتر بخورند (همان، 64) 2ـ 7ـ ضعفهای زبانی منتقدان بر این باورند که هر نوع دخل و تصرف در قوانین زبان در صورتی که نقشمند، جهتمند و هدفمند باشد فعالیتی خلاقانه تلقی میشود.
در نمونه زیر عبارت «گردن کج» که از عناصر فرهنگ عامه اخذ شده است در مفهوم «مظلوم بودن» به کار رفته است: گفتند انتظار فرج میکشیم ما گفتم که جور گردن کج میکشیم ما (شمشیر و جغرافیا، 29) در بین تصاویر کنایی، کنایه از نوع ایما بیشتر مورد توجه بوده است اما کاظمی در نمونههای محدودی از این صناعت که در قالب تعریض پرداخته شده توانسته است لطف خاصی را در فضای شعر خود ایجاد کند: ترسم آن روز که از قله فرود آید مردترسم آن روز که مردان سرانجام آیند سیصد و سیزده آدم نتوان پیدا کرد این جماعت همه با بقچه حمام آیند (شمشیر و جغرافیا، 47) در مثال فوق شاعر از بیاعتنایی انسان معاصر نسبت به اعتقادات دینی شکایت دارد.