چکیده:
شاهنامة فردوسی از هنگام شکل گیری خود منبع الهامی برای قصه گویان و شاعرانی بوده
که اشعاری آشکارا مرتب با این اثر را سروده اند. یک نمونه از اینگونه اشعار برزونامه است
داستان برزو، پسر سهراب. این اثر به صورت منظوم در بسیاری از نسخ خطی شاهنامه از قرن
پانزدهم به بعد موجود است، نسخ خطی مجزای برزونامه نیز به صورت منظوم موجود است. نسخ
منثور بسیار نادرترند. این مقاله با دو ترجمة منثور قرن هفدهم داستان برزو سر و کار دارد، همان
طور که در احیاءالملوک، اثر ملکشاه حسین سیستانی و در تاریخ دلگشای شمشیرخانی، اثر
توکل بیک وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
در تمام نسخههای خطی شاهنامه این یادآوری مربوط میشود به این که چگونه برزو، بیاطلاع از نسب قهرمانی خویش یکی از جنگجویان افراسیاب میشود و سرانجام، داستان با رویارویی برزو با پدربزرگش، رستم، در میدان نبرد خاتمه مییابد.
نخستین این آثار عبارت است از احیاء الملوک (آغاز رونق پادشاهان) تاریخ ناحیۀ سیستان، اثر ملک شاه حسین بن مالک غیاثالدین محمد بن شاه محمود سیستانی و احتمالا در 1031/1622 کامل شده است (according to Smirnova in Malik Sax- Husain Sistani, 2000: 21).
چنانچه در یکی از نسخ شاهنامه به عنوان ملحقات آورده شده است: به پایان رساندم من این داستان بدان سان که بشنیدم از باستان چو از کار بیژن سخن ساختم به برزوی سهراب بپرداختم (تاریخ دلگشا، تصحیح آقازاده، ص 163) آغاز داستان برزو در تاریخ دلگشای شمشیرخانی به طور چشمگیری با شروع بخش برزو در احیاء الملوک تفاوت دارد.
مربیانش او را اینگونه توصیف میکنند: نه مردمنژاد است اهریمن است یکی کوه البرز در جوشن است (تاریخ دلگشا، تصحیح آقازاده، ص 164؛ این بیت در برزونامه تصحیح نحوی نیست) خیلی زود، برزو خواستار نبرد با رستم و نیز کیخسرو پادشاه ایران میشود.
محل استقرار داستان برزو در احیاء الملوک بلافاصله پس از مرگ سهراب به عنوان ادامۀ داستان رستم و سهراب است، گرچه محل استقرار داستان در تاریخ دلگشای شمشیرخانی بسیار بعد از آن، بین داستان «بیژن و منیژه» و «یازده رخ» است.
در احیاء الملوک، بخشهای شاهنامه یا دیگر بخشها برخی اوقات به عنوان الحاقیات در سنت استنساخ شاهنامه یافت میشوند، که میتوان از آنها برای نشان دادن این که، تاریخ ناحیۀ سیستان به چه زمانی بازمیگردد بهره برد.