چکیده:
حصرعبارت است از اینکه چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی آنچنان ویژه دارند که از او درنگذرد و در غیر او نباشد. دلالت حصر بر معنای مذکور مورد تردید است. بررسی مفاد واقعی این اسلوب مسأله اصلی این پژوهش است که به روش کتابخانهای و تحلیل محتوا پی گرفته شده است. آیا ظهور این بیانات در انحصار، معتبر و قابل استناد است؟ احتمالات چندی وجوددارد: اینکه حصر را غیرحقیقی یا اضافی بدانیم؛ استفاده از حصر را یک تعبیر بلاغی لطیف برای بیان مبالغهآمیز کمال یک وصف بگیریم؛ آن را ادعایی و در مقام تأکید بدانیم؛ دست از حصر حقیقی برنداریم، ولی برای توجیه انحصار کلام از مصادیق مخفی و غیرظاهر سراغ گیریم. دلالت بر کلیت و انحصار را فقط به معنای بیان اقتضا و نه علت تام بدانیم یا بر مراتب تشکیکی معنا حمل کنیم یا کلیت و عموم آن را با دلیل منفصل تخصیص وتقیید بزنیم و ... خلاصه اینکه بر معنای حقیقی حصر بهعنوان مرادجدی متکلم نمیتوانیم پافشاری کنیم.
خلاصه ماشینی:
آیا ظهور این بیانات در انحصار، معتبر و قابل استناد است؟ احتمالات چندی وجوددارد: اینکه حصر را غیرحقیقی یا اضافی بدانیم؛ استفاده از حصر را یک تعبیر بلاغی لطیف برای بیان مبالغهآمیز کمال یک وصف بگیریم؛ آن را ادعایی و در مقام تأکید بدانیم؛ دست از حصر حقیقی برنداریم، ولی برای توجیه انحصار کلام از مصادیق مخفی و غیرظاهر سراغ گیریم.
آیا واقعا هر گونه شوخی، خلاف مقتضای عقل و مذموم است؟ در این صورت، شوخیهایی که از پیامبر اعظم ( یا اهل بیت عصمت علیهمالسلام نقل شده، چگونه تفسیر میشود؟ منظور جدی امام معصوم علیهالسلام از این بیان چیست؟ نمونه معروف این چالش در ادب فارسی سخن سعدی شیرازی است: عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست آیا واقعا عبادت، در خدمت کردن به خلق خدا منحصر است و نماز و روزه عبادت نیست؟ آیا این آموزه پذیرفتنی است یا ادعایی شاعرانه، مبالغهآمیز و غیرقابلباور است؟ مراد جدی سعدی از این عبارت چیست؟ هرچه در باره این سخن سعدی گفته شود، در باره احادیث زیر نیز جاری است: لَیسَ العِبَادَةُ کَثرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّومِ؛ إِنَّمَا العِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
ب) حصر غیرحقیقی یا اضافی، یعنی اختصاص چیزی به چیز دیگر نسبی و مقایسهای است؛ و گر نه در واقع، به امور دیگر تجاوز میکند؛ مثلاً وقتی گفته میشود: (إِنَّمَا المَسیحُ عیسَی بنُ مَریَمَ رَسُولُ اللَّهِ(، 3 انحصار حضرت عیسی علیهالسلام در صفت رسالت حقیقی نیست؛ زیرا صفات بیشمار دیگری نیز برای آن حضرت وجود دارد، بلکه در مقابل این گمان است که او وجودی فرابشری دارد و فرزند خداست.