چکیده:
تشبیه از مباحث اصلی علم بیان است و گونه های پرشماری دارد. برخی از این گونه ها چون تشبیه عقلی ـ عقلی و حسی ـ عقلی با نقش روشنگرانه تشبیه هم خوان نیستند. ازاین رو، کتاب های بیانی نگاه مثبتی به این گونه تشبیه ها ندارند. اما، برخلاف چنین نگاهی، بسامد این گونه تشبیهات در برخی دوره ها و متون ادب فارسی فراوان است. در این مقاله، با نقد و تحلیل مشبه به های عقلی تاریخ وصاف، فلسفه گرایش به این تشبیه ها بررسی شده است. در پژوهش حاضر دلبستگی به سنت شکنی و هنجارگریزی، عطش نوگرایی، محدودیت تشبیه سازی با نگاه محدود قدما، اطناب گرایی و دلبستگی به اشکال مبالغه آمیز صور خیال، از عوامل گرایش وصاف به این تشبیه ها دانسته شده است. نویسنده کوشیده است با بهره گیری از ظرافت های هنری از پیامدهای منفی این تشبیه ها بگریزد، اما کوشش او همه جا سودمند نبوده است، به گونه ای که یکی از عوامل پیچیدگی متن را باید در فراوانی مشبه به های عقلی کتاب جست وجو کرد.
Simile، which appears in different modes، is one of the major subjects of a branch of rhetoric called Bayan. Some of these modes، such as intellectual-intellectual and sensible-intellectual are not in harmony with the illuminating role of simile; therefor، the books on Bayanhardlyhave positive attitudes towards these modes of simile، but contrary to this attitude، such similes appear with a high frequency in some literary ages and some Persian texts. By critiquing and analyzing the intellectual similes in Tarikh-e-Vassaf، this article tries to study the reason why these similes were widely used. This research shows that Vassaf’s tendency for this mode of simile was because of his penchant for breaking with tradition and departing from the literary norms، widespread desire for innovation، the limitations of creating simile’s by the restricted views of ancients، general inclination for circumlocution، and a tendency to use the exaggerated forms of imageries. By using artistic elegances،the author of Tarikh-e-Vassaf has tried to elude the negative consequences of these similes، yet he has not been successful in all his efforts. Moreover، one of the important reasonswhy the text is abstruse and obscure، is the high frequency of intellectual similesin this text.
خلاصه ماشینی:
"وصف طبیعت و عناصر طبیعی ازمیان عناصر طبیعی آنچه بیش ازهمه توجه وصاف را جلب میکند، توصیف روز و شب ، وصف رود و دریا و سرانجام ، توصیف طبیعت بهاری است که در غالب این تشبیه ها، ردپای تشبیه های قصاید فارسی آشکار است و نشان می دهد که وصاف سنت های تشبیهی شعر فارسی را در نثر خویش به کار گرفته تا جنبة شعری اثرش را برجسته کند: «و دیگر که عنقای زرین بال ازین سبزآشیان مدور پر برزد و روی زمین بعدما که چون آشیان مسکین درویش مظلم بود مانند دل کامگاران روشنایی گرفت » (وصاف شیرازی ، ١٣٣٨: ٣٥).
ویژگی هایی جهت مطلوب جلوه دادن تشبیه های حسی ـ عقلی همان گونه که در مقدمة این مقاله اشاره شد، تشبیه های عقلی چندان مقبول علمای بلاغت نیستند؛ ازاین رو، وصاف در جایگاه نویسنده ای آشنا با مباحث بلاغی می کوشد راهی برای گریز از این «خلاف آمد عادت » جست وجو کند.
نشانة درآمیختگی حماسه و غزل در بسیاری از آثار ادبی قرن هفتم و هشتم نیز به چشم می خورد: دل که از ناوک مژگان تو در خون می رفت باز مشتاق کمان خانة ابروی تو بود (حافظ ، ١٣٧١: ٢٨٥) در چنین فضایی ، عجبی نیست اگر رزم و بزم درقالب تشبیه حسی عقلی در تاریخ وصاف جلوه گری کند: «او را چون خیال معشوقان در خواب بر سر تاختن بریم و مانند زلف دلبران بربسته به دیگر بندگان سپاریم » (وصاف شیرازی ، ١٣٣٨: ٤٦٣)."