چکیده:
در مطالعات جغرافیای سیاسی، همواره به کارکرد محیط طبیعی بهمثابة یکی از ابعاد و بنیادهای مهم تکوین نظام حکمرانی توجه شده است؛ به بیان دیگر ظهور برخی ویژگیها، فرایندها و نمادهای سیاسی از ویژگیهای طبیعی و فیزیکی ظرف جغرافیایی خود متأثر است. در علوم انسانی مدرن نگاه بینرشتهای اهمیت فراوانی دارد و در مقابل، نگاه تکعاملی که نمایندة اندیشة جبر جغرافیایی است در تاریخ علم جغرافیا اهمیت خود را از دست داده است، اما مطالعة اثرگذاری محیط طبیعی در سیاست نمایانگر اهمیت فزایندة آن در ایجاد کنشهای جمعی هماهنگ در قالب کارکردهای سیاست و نظام حکمرانی و سیر تکامل آنهاست. در این راستا بررسی تأثیرات ویژگیهای طبیعی فلات ایران بر ویژگیها و نمادهای سیاسی، از جمله نوع نظام حکمرانی، چگونگی شکلگیری نهادهای قدرت، فرهنگ سیاسی و... از موضوعات مهم مطالعات جغرافیای سیاسی ایران است. در این مقاله با اتکا به روش توصیفی-تحلیلی، چگونگی ظهور ویژگیها و خصوصیات نظام حکمرانی در ایران در ارتباط با ویژگیهای طبیعی محیط جغرافیایی در سدة بیستم بررسی میشود. یافتههای پژوهش نمایانگر این است که عوارض طبیعی نظیر رشتهکوهها، بیابانها و موقعیت جغرافیایی سرزمین ایران نقشی مهم در ظهور ویژگیهای نظام حکمرانی- از حیث ساختی و کارکردی- دارد؛ بهطوریکه یکی از علل ساختاری طی این فرایند تکاملی در نظام سیاسی ایران از اثرگذاری شرایط طبیعی کشور ناشی میشود.
خلاصه ماشینی:
البته امروزه اين اعتقاد مستولي شده است که حتي اگر محيط طبيعي بر خلق وخوي مردم و نهادها اثرگذار باشد، پيشرفت تمدن به قدري انسان را توانا کرده است که عوامل طبيعي مضر را هرچه بيشتر مهار ميکند؛ با اين حال بديهي است شرايط جغرافياي طبيعي سرزمين پيامدهاي حتمي خود را بر نظام حکمراني يک کشور خواهد داشت و از اين مسئله گريزي نيست ؛ بنابراين ، هريک از کشورها و حکومت هاي ملت پايه در جهان به منظور ارادة خود به نوع خاصي از نظام سياسي نيازمند هستند تا خط مشي سازي ، ساماندهي ، برنامه ريزي ، تصميم گيري ، اداره ، هدايت جامعه و فضاي جغرافيايي سرزمين را صورت دهند.
درحقيقت ، بوم شناسي سياسي به مطالعۀ علل ظهور برخي از نمادها و فرايندهاي سياسي متأثر از محيط طبيعي مي پردازد و به طور خلاصه رابطۀ علت و معلولي ميان سياست و محيط طبيعي را بررسي ميکند؛ بنابراين سياست و نظام حکمراني از حيث تاريخي بيش از همه از شرايط جغرافيايي و اقليمي ويژه اي متأثر است که بر حيات سياسي جوامع تأثير مي گذارد (شعباني، ١٣٩٠: ٥٥)؛ از اين جهت معتقدان به اکولوژي سياسي بر اين باورند که سازگاري سياسي شامل مکانيسم انتخاب طبيعي براي تطبيق با محيط است ؛ به طورکلي ناهمواري هاي سطح زمين منشأ اختلافات اقليمي و تنوع زيست جانوري و گياهي ، و به تبع آن يکي از عوامل بنيادين شکل دهندة چشم اندازهاي سياسي گوناگون است ؛ به طوريکه دوري يا نزديکي به استوا، وجود يا نبود آب شيرين و منابع فسيلي و طبيعي، وجود کوه ها و کويرها، ويژگي ها و تغييرات طبيعي سطح زمين بر زندگي انسان ، و رفتارهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي آن بسيار تأثيرگذار است .