چکیده:
پژوهش پیش رو از نوع پژوهشهای کیفی است که در آن با استفاده از رویکرد کیو، الگوهای ذهنی مدیران در راستای توانمندسازی روانشناختی کارکنان شناسایی و تبیین میشود. کیو روشی است که ایده اصلی آن شناخت ذهنیتها، دیدگاهها، عقاید و نگرشهای افراد درباره پدیده مورد بررسی است. در این پژوهش، از مصاحبه عمیق بهعنوان ابزار اصلی جمعآوری دادهها استفاده شده است که روایی آن با استفاده از رویکرد روایی نسبی CVR و پایایی آن با استفاده از روش کاپای کوهن تایید شده است. افزون بر این، برای انتخاب نمونه، از نمونهگیری هدفمند استفاده شده است که از روشهای نمونهبرداری غیراحتمالی است. در این پژوهش، با استفاده از 19 مصاحبه فضای گفتمان حاصل شد و با استفاده از نظرات آنها نمونه و گزینههای کیو و در پی آن مجموعه کیو بهدست آمد. نتایج پژوهش، مشتمل بر شناسایی عوامل تشکیلدهنده ذهنیت مدیران در راستای توانمندسازی روانشناختی کارکنان و همچنین تبیین ذهنیتهای مدیران در این رابطه است. نتایج نشاندهنده آن است که ظرفیتسازان الهامبخش، تحریککنندگان تفکر، انگیزاننده و ترغیبکننده، اشاعهدهنده جو اخلاقی، حامیان شایستگی و اعتمادسازان تعاملجو، شش ذهنیت اصلی مدیران در راستای توانمندسازی روانشناختی کارکنان است. بهعنوان نمونه، الگوی ذهنی تحریککنندگان تفکر، الگوی غالب ذهنیت مدیرانی است که با استفاده از ایجاد قابلیتهای پرسشگری، بهوجود آوردن اشتیاق تفکر، مثبتاندیشی و توانایی ایجاد سلاست فکر، توانمندی روانشناختی را برای کارکنان خود به ارمغان میآورند.
خلاصه ماشینی:
com 3- دانشجوی دکتری منابع انسانی، دانشکده اقتصاد و مدیریت، دانشگاه لرستان دریافت: 7/6/1396 پذیرش: 3/8/1396 چکیده پژوهش پیش رو از نوع پژوهشهای کیفی است که در آن با استفاده از رویکرد کیو، الگوهای ذهنی مدیران در راستای توانمندسازی روانشناختی کارکنان شناسایی و تبیین میشود.
بنابراین، لازم است با توانمندسازی منابع انسانی، ضمن آماده ساختن افراد برای رویارویی با تغییرات، جوی را در سازمان بهوجود آورد تا بتوان با بهرهبرداری از ظرفیتهای بالقوه کارکنان رشد و بالندگی سازمانی و سرانجام دستیابی به اهداف بلندمدت و همچنین رویکردی مانند مدیریت کیفیت جامع و تعالی سازمانی امکانپذیر شود (Thamizhmanii & Hasan, 2010).
از اینرو، تجهیز مدیران با ذهنیتی جهانی برای آمادهسازی و پرورش نیروی انسانی کارآمد (توانمندسازی)، وظیفهای راهبردی است که از یکطرف مدیران قادر خواهند بود سازمانی متشکل از کارکنانی متعهد و مشتاق به انجام وظایف را ایجاد نمایند و از طرفی دیگر، با استفادة مفید و مؤثر از توانمندسازی میتوانند با بهرهگیری از بهترین منابع فکری و ترویج حس اعتمادبهنفس در افراد، افزون بر توسعة ارزش افزودة سازمانی، بر شکستهای فردی و ایجاد حس بیکفایتی در افراد چیره شوند (Saremi, 2015).
روش پژوهش پژوهش پیش رو از نوع پژوهشهای کیفی است که در آن با استفاده از رویکرد کیو الگوهای ذهنی مدیران در راستای توانمندسازی روانشناختی کارکنان شناسایی و معرفی میشود.
با توجه به نتایج میتوان گفت که نوآوری این پژوهش آن است که تا پیش از انجام این پژوهش، هیچ پژوهشی الگوهای ذهنی مدیران برای توانمندسازی روانشناختی کارکنان را تدوین و تبیین نکرده است.