چکیده:
غمیگینی یکی از ویژگی هسته ای اختلال شخصیت مرزی است با این وجود مطالعه های معدودی ماهیت این هیجان را در این بیماران مورد بررسی قرار داده اند. با توجه به ارزش سازگارانه ی این هیجان، درک این که چگونه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی غمگینی را تجربه می کنند با درمان در ارتباط قرار می گیرد. مطالعه ی حاضر تحلیل کیفی روایت های 7 شرکت کننده ی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ست که در یک مصاحبه ی نیمه ساختار یافته شرکت کرده و تجارب غمگینی شان را در بافتی رابطه ای توصیف کردند. متن پیاده شده ی مصاحبه ها بر اساس اصول تحلیل پدیدارشناسانه ی تفسیری تحلیل و شش مقوله ی اصلی استخراج شد: 1) از دست رفتن رابطه/خراب شدن رابطه/ جدایی، 2) پرخاشگری، 3) احساسات منفی نامتمایز، 4) من به عنوان موجودی بد/ناکارآمد/بی ارزش، 5) تجربه ای خارج از ظرفیت های درون روانی و 6) اجتناب از تجربه کردن. به نظر میرسد تجربه ی غمگینی در مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی همچنان که متمرکز بر از دست دادن فرد یا رابطه ای مهم است، تلاشی است برای تجربه نکردن فقدان، از دست دادن و غمگینی ناشی از آن و بیش از آن که بر فقدان متمرکز باشد بر نبود ظرفیت تجربه ی فقدان و نبود ظرفیت تجربه ی غمگینی متمرکز است.
خلاصه ماشینی:
به عنوان مثـال گاندرسـون (١٩٨٤، بـه نقـل از محمـدزاده ، ١٣٨٩) معتقد است که افسردگی بیماران مرزی شدیدا به موقعیت های میان فردی وابسته اسـت کـه در آن هافرد احساس تنهایی کند، کنار گذاشته شده و خالی و بـی چیـز، بـدون وجـود اشـتیاقی از طرف دیگران مهم رها شـده اسـت .
Zannarini, Frankenburg, DeLuca & Hennen ناخواسته در درمانگر در جهت دور شدن از پرداختن به این مشخصه های هیجانی پایـدار ودر نتیجه دور شدن از تلاش برای درمان آن هابه وجود آورد (ماستربرگ ، ١٩٧٤؛ نقـل از زانـارینی و همکاران ، ١٩٩٤).
بـا در نظـر گرفتن جای خالی بررسـی هـای کیفـی در ایـن زمینـه و از آنجـا کـه شـناخت کیفیـت تجربـة حالت های مرتبط با هیجان غم و افسردگی می تواند نقشی اساسـی در بـه کـارگیری و طراحـی مداخلات مرتبط با این اختلال داشته باشد،هدف ما آن است که در این مقاله بـه واسـطة یـک رویکرد پدیدارشناسانة کیفی ، این شکل میان فردی از تجربة غمگینی در بیماران مـرزی بیشـتر بررسی شود و تلاشی برای پاسخ به این پرسش باشد که بیماران مبـتلا بـه اخـتلال شخصـیت مرزی ، غم را چگونه تجربه می کنند وبه تجربه های غمگینانة خودچه معنایی می بخشند؟ روش پژوهش حاضر پژوهشی کیفی بود وباتوجه به تمرکز بردیدگاه شخصـی افـرادازتجربـة آن هـا در زمینة غمگینی ،به شیوة پدیدارشناسانه انجام شد.
Luborsky & Crits-Christoph مصاحبه ای نیمه ساختاریافته است که الگوی قصه هـایی را اسـتخراج مـی کنـد کـه افـراد از تجـارب هیجانی خود در روابط میان فردی ذکرمی کنند.