چکیده:
روحانیت از این جهت که سازمانی شکلگرفته بر پایه یکی از نیازهای اصلی اجتماعی، یعنی نیاز به دین است، یکی از نهادهای جامعه مدنی و البته قدرتمند ترین آنها در ایران به شمار می آید. کارویژه ذاتی این نهاد، فهم دین، تبلیغ و ترویج دین و اجرای مناسک آن است که البته در شرایط خاص تاریخی، ممکن است وظایف تاریخمندی بدانها اضافه کند. نهادهای مدنی بهعنوان واحدهای تشکیل دهنده جامعه مدنی، در مقابل نهادهای سیاسی مطرح می شوند. وجه اصلی متمایزکننده آنها این است که «کنش جمعی» خود را بدون اجبار و آمریت سیاسی سامان می دهند؛ ازاینرو، مدنیت سازمانی مثل روحانیت، از یک سو در گرو سیاسی نشدن و حفظ استقلال آن از حاکمیت سیاسی و از سوی دیگر، حفظ اعتبار و کارآمدی آن در جامعه اسلامی است. بااینهمه، در سال های پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و ورود روحانیت به برخی از ارکان حکومت اسلامی، به وجه مدنی این نهاد آسیب رسیده و از توانمندی آن در چنین حوزهای کاسته شده است. این مقاله بدون اینکه تاکیدی بر لزوم بازگشت روحانیت به کارکردهای سنتی خود داشته باشد و به حضور خود در حکومت اسلامی پایان بخشد، تنها میکوشد عوامل تقلیلدهنده اقتدار اجتماعی روحانیت را طی چند دهه اخیر تحلیل کند. اینکه این عوامل کداماند و چگونه توانستهاند مدنیت این نهاد را تحتالشعاع قرار دهند، پرسشهایی است که این مقاله درصدد بررسی آنهاست.
Clericalism is considered as one of the institutes of civil society and the most authoritative in Iran because it is a developed organization based on one of the main social needs that is the religion. The main function of this institute is the comprehension of religion, propagation of it and performing its rituals. Moreover, in the specific historical conditions, it is added some history-wise duties to it. The civil institutes as the components of civil society are stated beside the political institutes. The main distinguishing aspect is that organizational civility like clericalism depends on not being political and keeping its independence from political sovereignty on one hand and on the other hand preserving its validity and efficiency in the Islamic community. Nevertheless, during the years after the glorious victory of Islamic revolution and the involvement of clergymen in some principles of Islamic government, its civil aspect has been affected and its efficacy has decreased in this very domain. This article is to merely analyze the decreasing elements of social authority of clergymen during the recent decades without putting emphasis on the necessity of clergymen revisiting their traditional functions and terminating their presence in the Islamic government. The article is to investigate these elements and their way of shedding light on the civility of this institute.
خلاصه ماشینی:
بهرغم وجودچنین پیامدهایی هنوز هم به نظر میرسد شاید آفات حضور روحانیت در ارکان حکومت دینی کمتر از شرایطی که اگر او حضور نمییافت، نبود؛ به سخنی دیگر در ارزیابی نتایج حضور روحانیت در قدرت لازم است فرض شود که اگر او چنین حضوری پیدا نمیکرد، چه پیامدهایی بروز میکرد و میان پیامدهای حضور و عدم حضور آنان در سپهر دولت، چه تفاوتی رخ میداد؟ با وجود این اشاره به خدمات متقابل روحانیت و دولت اسلامی در چند دهه اخیر میتواند در چشمانداز مثبت ما به این مقاله تأثیرگذار باشد و مجموعه نهاد روحانیت را در حراست از این دستاوردها حساستر نماید.
این روایت حکایت از آن دارد که چه بسا حکومتی کافر، یعنی نامشروع باشد، اما به دلیل عدالتورزی پایدار بماند؛ اما آنچه در تعامل مشروعیت و کارآمدی در جمهوری اسلامی اهمیت بیشتری مییابد، آن است که متولیان اصلی این دولت، یعنی روحانیون، فضای چنین تعاملی را دینی نموده و برای حل پارهای از مسائل فراروی نظام از دین بهره میبرند و این میتواند اعتبار آنان را به حسب و میزان کارآمدی دولتها قبض و بسط دهد.
به غیر از این چهار گروه، افراد و دستهجات دیگری نیز وجود دارد که بنا به دلایل مختلفی با حضور دین و روحانیت در جریان زندگی سیاسی مخالفت میورزند؛ اما آنچه به رویکرد آنها قوت میبخشد، تبلیغات وسیع جهانی است که میکوشد نظام اسلامی را ناتوان و آن را مقهور فرایند جهانی عرفیسازی نماید.