چکیده:
صرف توزیعی انگارهای دستوری است که در دهه 90 میلادی به کوشش هله و مرنتز (1993، 1994) در بستر نظریه اصول و پارامترها بالیدن گرفته است. این نظریه که مجموعه فرضهایی در باب تعامل بخشهای مختلف دستور و ازجمله صرف و نحو و واجشناسی فراهم میآورد، تصریح میکند که ساختار واژهها نیز مانند گروه و جمله در نحو تولید میشود. بر پایه این رهیافت پادواژهگرا، در مقاله حاضر میکوشیم تا ویژگیهای هستههای نقشنما مانند زمان و مطابقه را که جایگاه اتصال عناصر فعلی زبان فارسی هستند، بررسی کنیم و نشان دهیم که چگونه این عناصر وندهای زمان و شخص و شمار را جذب میکنند. برای این منظور، پس از معرفی اجمالی پیشینه پژوهش در باب وندهای گذشته زبان فارسی و تکواژگونگی ریشههای فعلی، به بررسی مبانی صرف توزیعی و بهویژه تمایزهای آن با کمینهگرایی واژهگرا میپردازیم. در ادامه، بر مبنای فرضیه حرکت فعل در محمولهای بسیط و مرکب زبان فارسی، نشان میدهیم که فعلهای واژگانی و دستوری درون گروه فعلی کوچک از طریق فرایند پسانحوی ادغام صرفی به هسته زمان حرکت میکنند تا از این رهگذر، وندهای زمان و مطابقه را جذب کنند. سرانجام، استدلال میکنیم که خلاف توصیفهای سنتی، تنها وند گذشته در فارسی تناوب واجی و خودکار «ـد/ ـت» است. طبق این تحلیل، عنصری به نام ستاک حال یا گذشته در زبان فارسی وجود ندارد؛ بلکه ریشهای مانند «√بین» دارای دو واژگونه «بین» و «دیـ» است که جایگاه تظاهر هر یک کاملا تابع محیط واجی (و نه ساختواژی) است؛ بدین صورت که واژگونه دوم در مجاورت هر وندی که با واج /d/ آغاز شود، میآید (مانند: میدیدیم، دیدن، دیدار) و واژگونه نخست در هر جایگاه دیگری درج میشود (مانند: میبینیم، بینا، بینش).