چکیده:
دانش حدیث یکی از مهمترین مسائل دینی در میان عالمان اهل سنت است؛ چگونگی بهره برداری از این دانش و نوع نگاه به آن از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. برهمین اساس جریان های مختلفی حول محور این دانش پدید آمده است: چون جریان های «قرآنیون»، «اهلحدیث»، «سلفیه»، و نیز جریان «منتقدان حدیث» از جمله جریان های اصلی نام بردنی در این زمینه است. در مقاله ی حاضر، تلاش شده است ابتدا به برخی از شاخصه ها و ویژگی های برجسته ی هریک از این سه جریان اشاره نماید و سپس جریان منتقدان حدیث با محوریت مبانی فکری، آراء و نظریات «محمود ابوریه»، یکی از چره های شاخص این جریان بررسی و نقد شده است. برخی از مبانی حدیثی ابوریه عبارت است از: عدم مخالفت با قرآن، عدم موافقت باسنت، عدم موافقت با آنچه علم آن را ثابت کرده است، عدم مخالفت با عقل. ابوریه در باره مسائل مختلفی مرتبط با دانش حدیث، از جمله: منع نگارش و کتابت حدیث در دو قرن اول هجری، کثرت جعل و وضع، تاکید بر نقدمحتوایی جهت بازشناسی احادیث سره از ناسره، عدم حجیت خبر واحد در عقاید، وجود نقل به معنا در احادیث، تفاوت میان سنت گفتاری و رفتاری، و... اظهارنظر نموده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و ابزار مطالعاتی و کتابخانه ای مباحث را پیگیری و به سوالات و ابهاماتی در این زمینه پاسخ داده است.
خلاصه ماشینی:
"دیث اهلسنت، منتقدانحدیث، نقد حدیث، نقدمحتوایی، نقل بهمعنا، سنتگفتاری و سنترفتاری طرح مسأله بررسی و نقد آراء متفکران مسلمان پیرامون حدیث و حدیثپژوهی، از جهات گوناگون اهمیت دارد؛ زیرا از یک سوی، حدیث، یکی از سرچشمه های معارف و احکام اسلامی است، و از سوی دیگر متون حدیث، همواره به مثابهی مرجع فتاوای علما و فقهای امت اسلامی مورد توجه بوده است و از دیگر سوی، بسیاری از جریانهای افراطی تفریطی حول محور پذیرش و یا رد حدیث شکل گرفت است و جهت چهارم هم اینکه تشخیص احادیث صحیح از ضعیف یک امر ضروری و در عین حال دشوار است.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، پیشرفتهای شگرف علمی عصر جدید، رواج شبهات و انتقادات خاورشناسان و دیدگاه سکولار آنان در مجموعۀ مطالعات انتقادیشان دربارۀ حدیث و سنت، در ابعاد مختلف علوم به خصوص در برخی رشتههای علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر متون و نیز بر افکار مسلمانان و شیوههای نقدی و ژرفاندیشی عالمان دینی از جمله ابوریه در بحث سنت و نقدهای عقلی جدید، تأثیر چشمگیری داشته است.
محمود ابوریه ازجمله عالمان اهل سنت است که آغاز دروغ پردازی و در نتیجه جعل و وضع را در زمان حیات پیامبر دروغ پردازی در زمان حیات پیامبر(ص) می داند و معتقد است که: توجه خاص خلفا ی سه گانه و تقرب و نزدیکی افرادی مانند کعب و وهب به برخی از آنان ، باعث تأثیر پذیری منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری اهلسنت از آراء یهود و نصارا گردید و صحیح بخاری نیز از این قاعده مستثنی نشده است."