چکیده:
عناصر مشترک در فرهنگ و ادبیات ملل مختلف فراوان دیده می شود که یافت و تحلیل دلایل آن، کمک می کند تا در صورت لزوم، زمینههای اشتراک و نزدیکی فرهنگها تقویت شود. یکی از شباهت-های موجود در ادبیات فارسی و ادبیات دیگر ملل حضور کودکانی است که بنا به دلایلی از خانه طرد می شوند و در نهایت اغلب آنها به خانه بازمی گردند و در شرایط و موقعیتی بهتر قرار می گیرند. در شاهنامه، شخصیتهایی چون کیقباد، زال و... بنا به دلایلی مورد نفرت قرارگرفته و طرد میشوند؛ اما این کودکان پس از پشت سرنهادن حوادثی به قدرت و قهرمانی میرسند. در متون حماسی-اساطیری جهان نیز داستانهایی وجود دارد که بنمایه آن طرد کودکی از خانواده است. همه این کودکان، پس از دورشدن از زادگاه و پس از طی مراحلی دشوار و گذر از موانعی، به بلوغ رسیده و شایسته عنوان قهرمانی یا پادشاهی می شوند. با تحلیلی ساختاری مشخص میشود که این داستانها از الگویی واحد پیروی میکنند و دارای اجزا و عناصری مشترک، مانند قدرت طردکننده، کودک طردشده، ابزار دورکردن، مکان تبعید، مانع و حائل، شخصنجاتدهنده و در نهایت سرنوشت محتوم است. در این داستان ها گسیل کنندگان، کسانی هستند که نسبت به وجود این کودکان احساس ترس و تنفر دارند. در واقع دو سبب اصلی که موجب میگردد تا این کودکان در طبیعت رها گردند، نخست ترس شخص گسیل کننده از حوادث احتمالی آینده و دیگر نفرت والدین از فرزندان به دلیل وجود نقص یا ناخواسته بودن است.
خلاصه ماشینی:
برای انجام این پژوهش صرف نظر از الگوهای ارائه شده از طرف «ولادیمیر پراپ»، (Vladimir Prop) فقطاز روش ساختارگرایی (Structuralism) وی کمک گرفته شدهاست؛ بدین معنی که در روش تجزیهی داستان به عناصر سازنده، از شیوهی تجزیهی ساختاری وی تبعیت شده؛ ولی از آنجا که داستانهای مورد تجزیهی پراپ، افسانههای پریان و سیاست و داستانهای مورد مطالعهی این مقاله، قصههای اسطورهای کودکان طردشده؛ خویشکاریهای یافتشده و پیشنهادی پراپ را عینا نمیتوان دربارهی این داستانهای اسطورهای اعمال کرد و در مواردی که همانندی در خویشکاری وجود داشته باشد، بدان اشاره و از اصطلاحات وی استفاده شدهاست؛ اما نه لزوما همهی خویشکاریها؛ چون ساختارگرایی پس از پراپ، جدای از الگوهای وی که حاصل مطالعهی افسانههای پریان است، به شکل روشی در تجزیهی عناصر یک موضوع، مورد استقبال پژوهشگران بسیاری از شاخههای علوم انسانی از جمله ادبیات، روانشناسی، جامعهشناسی، زبانشناسی و ...
بنابراین میتوان مولفههای این اساطیر را بدین شرح خلاصه کرد: الف) عنصر طردکننده: پدر (زئوس و آتالانته) و پدر بزرگ در نقش حاکم (پرسئوس)؛ ب) دلیل راندهشدن: ترس از دست دادن قدرت (پرسئوس و زئوس) و انزجار از دختر بودن فرزند (آتالانته)؛ ج) عنصر دور شدن: قایق (پرسئوس) و انسان (دیگران)؛ د) عنصر مکان: آب و جزیره (پرسئوس و زئوس) و کوهستان (آتالانته)؛ ه) عنصر نجاتدهنده: مادر (پرسئوس) و مادر و بز که به نوعی نماد مادینگی است (زئوس) و خرس (آتالانته)؛ و)سرنوشت: هر سه مورد به قدرت و عزت بازمیگردند.