چکیده:
در صورت انتخاب رویکرد غیر واقعگرایانه در اخلاق نمیتوان ضمانتی اخلاقی، منطقی و عملی برای تحقق ارزشهای اخلاقی مدنظر ارائه داد؛ زیرا احکام اخلاقی اگر تابع احساسات افراد یا توافقهای جمعی و یا صرف امر و نهی باشند واقعیتی نخواهند داشت که بتوان آنها را توجیه عقلانی کرده و عامل اخلاقی را منطقا بهسوی فعل اخلاقی دعوت کرد، ولو آنکه قوانین دولتی میتوانند افراد جامعه را وادار به مراعات احکام اخلاقی نمایند. در این صورت آنچه مراعات شده است قانونی حقوقی است، نه فعلی اخلاقی و لذا دارای ارزش اخلاقی نخواهد بود. اما در صورت پذیرش واقعگرایی انگیزههای مختلفی برای تحقق عمل اخلاقی میتوان ارائه کرد که بالاترین آنها عمل براساس حب به کمال مطلق الهی است. عملی که با این انگیزه انجام گیرد، در عین اینکه با ارزشترین عمل اخلاقی خواهد بود موثرترین پشتوانه عقلانی، واقعی و اجرایی را خواهد داشت. مقاله حاضر توضیح و تبیین ابعاد مختلف مسئله فوق است.
Given choosing an unrealistic ethical approach، moral، logical and practical safeguards can not be provided for the realization of ethical values، since if moral judgments taken as being based on human emotions، collective agreements or pure formal convention، they will not be real and may not be explained rationally and evoke the agent to act ethically; even though government laws could force the people of the community to comply with ethical rulings. In this case، what is observed is a legal law، not a moral one، and، therefore، will not have moral value. But if realism is accepted، various motivations for the realization of moral action can be presented، the highest of which is based on the divine absolute perfection. The action taken with this motive، while being the most valuable moral act، will have the most effective rational، real، and executive support. The paper has explained the various dimensions of the above issue.
خلاصه ماشینی:
خلاصه آنکه هرچه هدف در نظر گرفته شده برای اخلاق ارزشمندتر باشد و فاعل اخلاقی به هنگام عمل توجه بیشتر و خالصتری به آن داشته باشد عملش ارزش اخلاقی بیشتری خواهد داشت و به این ترتیب میتوان گفت با نیت درست و ارزشمند است که عمل اخلاقی تحقق مییابد و بدون آن چنین چیزی منتفی است.
آنگاه این اشتغال که همان تفکر و تأمل در وجود خدا و صفات جمال و جلال الهی و در مرتبة بعد توجه به انسان کامل است خود را در مراتب پایینتر وجود انسان بهصورت محبت به خدا و اولیای او و شوق بهسوی آنها و انجام اعمالی که مناسب با این محبت و شوق است نشان میدهد؛ محبتی که میتواند چنان شدید شود که آدمی را تا سرحد جنون پیش برد، همان که در احوالات عارفان و محبان خدا و اولیای او ذکر شده است و اینچنین است که تأثیرگذارترین انگیزه اخلاقی ظهور مییابد و آدمی را وادار به مراعات ارزشهای اخلاقی مینماید.
پرسش و پاسخ ممکن است گفته شود چرا در میان انگیزههایی که برشمرده شد به انگیزه برخاسته از احکام عقل عملی پرداخته نشد؟ عقل عملی از منظر بسیاری از فیلسوفان اخلاق صادرکننده بایدهاونبایدهای اخلاقی است و ویژگی انسان این است که از چنین عقلی برخوردار است و برای تحقق انسانیت خود بایستی به این بایدها توجه نشان دهد و مطابق آنها عمل کند.