چکیده:
آسمان و اجرام وابسته به آن مانند ماه، خورشید و ستارگان از دیرباز جلوههای گوناگون و تعیین کننده معنایی و تصویری در شعر کهن و معاصر فارسی و عربی داشتهاند. بررسی این جلوهها نقش مهمی در ورود به دنیای ذهنی شاعران و شناختن اندیشهها و عواطف آنان دارد؛ ضمن اینکه، خواننده را با شگردها و ظرایف بلاغی به کار گرفته شده توسط هر شاعر بیشتر آشنا میسازد. بر این اساس و با توجه به همین اهمیت، پژوهش حاضر بر آن است با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی، بارزترین کارکردهای معنایی و تصویری آسمان و اجرام مربوط به آن را در اشعار دو شاعر بزرگ کلاسیک بررسی کند و به پُر نمودترین شباهتها و تفاوتهای شعر آنها از این منظر بپردازد. یکی از این دو شاعر، بحتری شاعر پرآوازه عرب در قرن سوم و دیگری خاقانی شروانی، شاعر برجسته قرن ششم در ایران میباشد. این دو شاعر توجهی بارز وتعیین کننده به آسمان، خورشید، ماه و ستارگان داشتهاند و تصاویری که از این عناصر مربوط به طبیعت ساختهاند، سزاوار بررسی است.
خلاصه ماشینی:
اما پژوهشی که به بررسی کارکرد ادبی آسمان و اجرام آن(ماه، خورشید و ستارگان) در شعر دو شاعر بزرگ عربی و فارسی از منظر تطبیقی قرار داده شود یافت نشد و پژوهش حاضر به نوبه خود میتواند اولین پژوهش تطبیقی در این راستا تلقی گردد.
بحتری ممدوحان خود را در بزرگی و علو مقام به آسمان مانند کرده است: بنت بالفضل والعلو فأصبحت سـماء وأصبح الناس أرضا (البحتری، 1987،ج1: 24) در شعر خاقانی کاربرد آسمان، بسیار فراتر از اینهاست، خاقانی هم مسند و مقام ممدوح خود را در بزرگی و علو به آسمان رسانیده و گفته است: عطسه توست آفتاب دیر زی ای ظل حق مسند توست آسمان تکیه ده ای محترم (خاقانی، 1375،ج1: 412) و گاهی آسمان را به معنی عالم ملکوت به کار برده و گفته است: الله أیدکم وأعلی ذکرکم بالنصر یقرأ فی السماء ویکتب (همان،ج2: 271) خاقانی هم گاهی آسمان را به معنی معنویت و بزرگی و عالم ملکوت به کار برده و نمونه را گفته است: بر من درت گشاید درهای آسمان را زین در نگردم ایرا زین به دری ندارم (همان،ج1: 368) و گاهی آسمان را در معنی روزگار و دهر به کار برده و گفته است: ور زمین را دهی ز می جرعه گردد از مستی آسمان رفتار (همان،ج1: 258) خاقانی در شعر خود به هفت آسمانی که پیش از این درباره آن صحبت کردیم یاد کرده و آنها را به مشاطهای که عروس جلال ممدوح را میآرایند تشبیه کرده و گفته است: شاهنشهی که بهر عروس جلال اوست هفت آسمان مشاطه و هفت اختر آینه (همان،ج1: 574) اثبات گردن برای آسمان و تشبیه آن به طبق یا بشقاب از دیگر تصاویری است که شاعر شروان بدان دست زده وگفته است: رو که ز عکس لبت خوشه پروین شدست خوشه خرما تر بر طبق آسمان (همان،ج1: 447) یک دانة آفتاب بی تو بر گردن آسمان مبینام (همان،ج1: 339) در شعر خاقانی آسمان به معنی لفظ موضوع خود و به معنی افلاک و محل وحی و ملکوت اعلی و جایگاه انتساب سعادت و نحوست و عدل و جور به کار برده شده است(ماهیار،1394 :1-40).