چکیده:
این مقاله در پی آن است که با بررسی جنبههای مختلف فعالیت دیپلماسی فرهنگی اتحادیه اروپا در قالب قدرت هنجاری و شناسایی سازوکارهای بکار گرفته شده در این زمینه از سوی اتحادیه، دیپلماسی فرهنگی آن در قبال جمهوری اسلامی ایران را مورد مطالعه و کنکاش قرار دهد. فرضیه مقاله این است که بدون در نظر گرفتن سطح و عمق روابط سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا و دولتهای عضو آن با ایران، چیزی که همواره پایه ثابت سیاست اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران است، استفاده از دیپلماسی فرهنگی مستتر در قدرت هنجاری و نرم این اتحادیه با هدف همسوسازی جامعه ایران با نگرشها و منافع اتحادیه و نهایتاً تحت فشار قرار دادن حکومت ایران از سوی مردم خود برای گشایش فضای مطلوب در بلندمدت است.یافته پژوهش این است که هرچند دیپلماسی فرهنگی واحدی از سوی اتحادیه اروپا برای تاثیرگذاری بر جامعه و افکار عمومی جمهوری اسلامی ایران تعریف نشده است، با این حال این سیاست ها در همان چارچوب راهبردهای فرهنگی اتحادیه اروپا که از سال 1992 و از پیمان ماستریخت تحت عنوان برنامه های سیاست فرهنگی اتحادیه اروپا و در دو شیوه نفوذ و تاثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم تعریف شده بود، ادامه داشته و تحت پوشش عناوین مختلف و در چارچوب قدرت نرم این اتحادیه با ابزارهای دیپلماسی فرهنگی و قدرت هنجاری عملیاتی می شود. مقاله از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و از روششناسی استنباطی جهت نیل به اهداف تحقیق استفاده شده است.
This article seeks to study various aspects of the European Union's cultural diplomacy in the form of normative power and identify the mechanisms used by the Union in this regard، study its cultural diplomacy towards the Islamic Republic of Iran.The hypothesis is that regardless of the level and depth of political and economic relations between the European Union and its member states with Iran، which is consistently the basis of the EU's policy towards the Islamic Republic of Iran، the use of cultural diplomacy in the normative and softe power of this union with the goal of aligning the Iranian society with the attitudes and interests of the Union and Finally putting pressure on the Iranian government by its people to open up a desirable space in the long run. The study finds that، although the European Union has not defined a single cultural diplomacy to influence the public and the public opinion of the Islamic Republic of Iran، these policies، however، are within the same framework of the European Union's cultural policies since 1992 and the Maastricht Treaty as Policy Plans The European Union's cultural dimension was defined in two ways: direct and indirect influence and influence، and continues to be covered by various topics within the framework of the soft power of the Union، with the tools of cultural diplomacy and normative power . This paper is descriptive-analytic and inferential methodology is used to achieve the research objectives.
خلاصه ماشینی:
فرضيه مقاله اين است که بدون در نظر گرفتن سطح و عمق روابط سياسي و اقتصادي اتحاديه اروپا و دولت هاي عضو آن با ايران، چيزيکه همواره پايه ثابت سياست اتحاديه اروپا در قبال جمهوري اسلامي ايران است ، استفاده از ديپلماسي فرهنگي مستتر در قدرت هنجاري و نرم اين اتحاديه با هدف همسوسازي جامعه ايران با نگرشها و منافع اتحاديه و در نهايت تحت فشار قرار دادن حکومت ايران از سوي مردم خود برايگشايش فضاي مطلوب در بلندمدت است .
يافته پژوهش اين است که هرچند ديپلماسي فرهنگي واحدي از سوي اتحاديه اروپا براي تأثيرگذاري بر جامعه و افکار عمومي جمهوري اسلامي ايران تعريف نشده است ، با اين حال اين سياست ها در همان چارچوب راهبردهاي فرهنگي اتحاديه اروپا که از سال ١٩٩٢ و از پيمان ماستريخت باعنوان برنامه هاي سياست فرهنگي اتحاديه اروپا و در دو شيوه نفوذ و تأثيرگذاري مستقيم و غيرمستقيم تعريف شده بود، ادامه داشته و تحت پوشش عناوين مختلف و در چارچوب قدرت نرم اين اتحاديه با ابزارهاي ديپلماسي فرهنگي و قدرت هنجاري عملياتي مي شود.
در همين ارتباط ميتوان گفت به دليل سطح پايين روابط سياسي اتحاديه اروپا با ايران از زمان مطرح شدن پرونده هسته اي ايران ، اين اتحاديه در تاثيرگذاري مستقيم بر مخاطبان ايراني با محدوديت هايي روبرو بوده و از روش هاي خاصي اهداف خود را دنبال کرده است که در ادامه به آنها اشاره ميکنيم : ـ مذاکره و گفت وگو: در اين شيوه قدرت نرم حتي براي تأثيرگذاري بر مقامات رسمي طرف مقابل مورد استفاده قرار ميگيرد.