چکیده:
مطالعۀ رابطۀ کاربرد زبان در آثار ادبی و مناسبات قدرت، پژوهشهای ادبی را به علوم اجتماعی و زبانشناسی پیوند میدهد. ادبیات مشروطه، با توجه به بسامد بالای طرح موضوعات سیاسی و اجتماعی در آن، از این حیث مستعد بررسی کاربردهای زبانی ایدئولوژیک و رابطۀ آن با مناسبات قدرت است، مخصوصاً شعر نو که در پیوند با تجددگرایی سیاسی و اجتماعی پدید آمد. نخستین شعر نو فارسی را ابوالقاسم لاهوتی در سال 1288 هـ.ش با عنوان «وفای به عهد» سرود. این پژوهش با کاربست مدل سهبعدی فرکلاف در تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی رابطۀ کاربرد زبان در این شعر و مناسبات قدرت در عصر تولید آن میپردازد و میکوشد کاربردهای زبانی را در این شعر از این منظر تبیین کند؛ یعنی در پی آن است که با تحلیل دقیق زبانشناختی متن، نشان دهد که چه گفتمانهایی در متن مفصلبندی شدهاند و این مفصلبندی چه ارتباطی با مناسبات قدرت در عصر تولید متن دارد. بدین منظور، از دستور نظاممند نقشگرای هلیدی، در سطح توصیف و بخشی از تفسیر، و از بخشی از آرای لاکلو و موف در سطح تفسیر بهره برده میشود. بررسی این شعر نشان میدهد که در آن گفتمان مشروطه، فمینیسم و اسلام مفصلبندی شده است و این مفصلبندی نظام سیاسی استبدادی و ساختارهای اجتماعی مردسالارانه را زیر سؤال میبرد و نظام سیاسی مشروطه و ساختارهایی را که به زنان، نسبت به گذشته، قدرت بیشتری میدهد ترویج میکند.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش با کاربست مدل سه بعدي فرکلاف در تحليل گفتمان انتقادي به بررسي رابطۀ کاربرد زبان در اين شعر و مناسبات قدرت در عصر توليد آن ميپردازد و ميکوشد کاربردهاي زباني را در اين شعر از اين منظر تبيين کند؛ يعني در پي آن است که با تحليل دقيق زبان شناختي متن ، نشان دهد که چه گفتمان هايي در متن مفصل بندي شده اند و اين مفصل بندي چه ارتباطي با مناسبات قدرت در عصر توليد متن دارد.
بررسي اين شعر نشان ميدهد که در آن گفتمان مشروطه ، فمينيسم و اسلام مفصل بندي شده است و اين مفصل بندي نظام سياسي استبدادي و ساختارهاي اجتماعي مردسالارانه را زير سؤال ميبرد و نظام سياسي مشروطه و ساختارهايي را که به زنان ، نسبت به گذشته ، قدرت بيشتري ميدهد ترويج ميکند.
تفسير در سطح تفسير١ به بررسي بافت موقعيتي ٢ که متن در آن شکل گرفته است و بافت ميان متني متن ــ شامل بررسي ژانرها (کاربردهاي خاصي از زبان که بخشي از يک رويۀ اجتماعي مشخص شده را تشکيل ميدهند و آن را ميسازند، مثل «ژانر مصاحبه ، ژانر اخبار [تلويزيون و راديو] و ژانر تبليغات » (يورگنسن و فيليپس ، ١٣٩٢: ١٢٠) و گفتمان هاي مفصل بنديشده ــ پرداخته ميشود.
تبيين در سطح تبيين ٢ به بافت اجتماعي متن و به عبارت دقيق تر، رابطۀ متن با مناسبات قدرت به واسطۀ گفتمان پرداخته ميشود؛ به عبارت ديگر بررسي ميشود که مثلا متن با مفصل بندي گفتمان هاي خاص ، مناسبات قدرت موجود را زير سؤال ميبرد يا بازتوليد مي کند (البته بايد توجه داشت که رابطۀ ميان گفتمان و مناسبات قدرت دوسويه است ) (ر.