چکیده:
حجاب عرفانی، یکی از موضوعهای مهم در سنت عرفانی اول و دوم است. ابنعربی، عارف قرن هفتم، با کاربرد آیات و احادیث، وجود حجاب عرفانی را ثابت کرد. او عالم هستی را نتیجة تجلی اسماء و صفات خداوند میداند و از سوی دیگر همین اسماء و صفات خدا، خود حجابی بین بنده و پروردگار است؛ این حجابها سبب میشود تا انسان خداوند را نشناسد. ازنظر هستیشناسی، این حجابها زدوده نمیشوند؛ زیرا احدیت ذات خداوند را آشکار میکنند و این زدودن به نابودی ممکنات میانجامد؛ اما از دیدگاه سیر و سلوکی، سالک این حجابها را با پیمودن مقامات و احوال میتواند کنار زند و به قرب الهی دست یابد. رفع حجاب، به کشف و آگاهی سالک از امور غیبی و واردات قلبی میانجامد و سبب شناخت او از خداوند میشود. پس میتوان گفت، حجابهای معرفتشناختی با سلوک و حجابهای هستیشناختی با معرفت زدوده میشوند. درنتیجه حجاب در سنت عرفانی اول یک کاستی و نقص است و سالک باید به زدودن آن توجه کند؛ اما در سنت عرفانی دوم، حجاب یک واقعیتی است که در چینش نظام هستی تاثیر میگذارد و درواقع کمال است؛ رفع حجاب در اینجا معنی ندارد و فقط رفتوآمد در حجاب و گذر از حجابی به حجابی دیگر منظور است. ابنعربی برای انواع حجاب و زدودن آنها دستهبندیای ارائه میکند که درخور تفکر است؛ به همین سبب لازم است حجاب عرفانی در سیستم فکری او به روش توصیفی ـ تحلیلی، بررسی و از ناسازگاریهای ظاهری آن در نظام فکریاش گرهگشایی شود.
Mystical veil is regarded as one of the significant subjects in first and second mystical traditions. Ibn Arabi, the seventh-century mystic, attempts to assert existence of mystical veil through verses and Hadiths. He sees the existence of universe as a result of Names and manifestation of features of God. God's Names and features turn as a veil between God and the servant. These veils cause a void in knowing and comprehending God, they are also impossible to be eliminated in terms of knowing the existence view. Because this reveals the unity nature of God and as a result, it leads to the destruction of possibilities. Meanwhile, in terms of the Path, passing the stations and states, wayfarer can unveil these covers and achieve God's intimacy. Veil elimination leads a wayfarer to unveil and gain knowledge of hidden affairs and inspirations of the heart which cause his knowledge of God. Therefore, veils related to knowing knowledge eliminated through the Path, and veils based on knowing the existence through the knowledge. Thus, veil in first mystic tradition is regarded as an imperfection and the wayfarer should consider its elimination. However, in the second mystic tradition, veil is a reality which has effects on the existence of the world order and it is considered as the perfect plenitude. Eliminating veil has no sense in this regard and it is just traverse in veils and passing from one veil to the other one. According to the importance of Ibn Arabi's categorization in different veils and their eliminations, there is a need to have a descriptive-analysis investigation on mystic veil and decipher the apparent disparities in his thought system.
خلاصه ماشینی:
او عالم هستی را نتیجة تجلی اسماء و صفات خداوند میداند و از سوی دیگر همین اسماء و صفات خدا، خود حجابی بین بنده و پروردگار است؛ این حجابها سبب میشود تا انسان خداوند را نشناسد.
4ـ نقش حجابها از دیدگاه معرفتشناسی چنانکه گفته شد، ابنعربی به حجابهایی میان انسان و خداوند اشاره کرده است و بر این باور است که این حجابها، موجب میگردد تا «شخص نزد اشیاء توقف کند و این سبب ضعف ادراک میشود» (همان، 1381: 89)؛ درواقع نظر ابنعربی بر این است که حجاب بنده نسبت به خداوند باعث میشود که شخص نتواند نسبت به حق تعالی به معرفت دست یابد و شناخت او به اندازة دیدن همین اشیاء است که خود حجاب شدهاند.
باتوجهبه اینکه همة هستی، تجلی اسماء و صفات خداوند است و اسماء الهی خود حجاب هستند؛ بنابراین ابنعربی کون و هستی را حجابی میداند که از مشاهدة خداوند جلوگیری میکند و درواقع کل هستی، حجاب به شمار میرود (همان، 1381: 17 ـ 125).
همانطور که در آثار وی ذکر شد، ابنعربی با استناد به آیات قرآن کریم معتقد است که خداوند نسبت به بندگان حجاب ندارد و به همة مخلوقات و موجودات نزدیک است؛ حتی همة آنها در حضور حق حاضرند و هیچ حجابی در میان نیست؛ اما از سوی بندگان نسبت به خداوند مسئلة حجاب و نزدیکی و دوری مطرح میشود.