چکیده:
مفهوم زیست جهان از مفاهیم بنیادین در فلسفة معاصر، بویژه پدیدارشناسی هوسرل است. در چنین فضایی موضوعات فلسفة مدرن قوام مییابد. موضوعاتی از قبیل سوژه، فضای میانذهنی، دیگری، آگاهی و.... از طرفی وجوه عمدة تمایز میان ادبیّات مدرن و ادبیّات پسامدرن، همین موضوعات ذکرشده است. بنابراین توجّه به زیستجهان و تفاوت سوژهای که در زیستجهان حضور دارد با سوژهای که فارغ از این فضاست، مبنای مناسبی برای تحلیل سیر ادبیّات داستانی ایران از مدرن به پسامدرن است. برای رسیدن به این مقصود، سه داستان مدرن و سه داستان پسامدرن ایران، از منظر موضوعات مطرح در مفهوم زیستجهان در این مقاله بررسی شده است. رمانها و داستان مدرن عبارت است از: "مونالیزای منتشر"، "شبیه عطری در نسیم" و "وقتی مادر کل کشید". داستانهای پسامدرن عبارت است از: "داستان دودقیقهای"، "نون و قلم" و "دختر و جنگ". به نظر میرسد عوامل سازندة زیستجهان مدرن سوژه، در گذار به ادبیّات پسامدرن، از بین رفته یا تغییر ماهیّت دادهاند؛ عواملی چون دیگری، انسجام هویّت، و میانذهنیّت. درنتیجه میتوان گفت که زیستجهان در پسامدرنیسم فلسفة وجودی خود را از دست داده است. بنابراین سوژه در ادبیّات پسامدرن، در فضایی نامحدود قرار گرفته، رو به هیچ مرکز یا غایتی ندارد. ماهیّت وجودی چنین سوژهای نیز مورد تردید جدّی است.
The concept of “world life” is one of the fundamental concepts in the contemporary philosophy, especially in Husserl’s phenomenology. The modern philosophical topics are also shaped in this type of conceptualization. The subjects such as "intersubjectivity space, the other, awareness" are distinctive features of the modern and postmodern literature. Therefore, considering the "world life" and the differences of the subjects living in the "world life" would be a suitable topic for the analysis the evolutionary process of Persian modern stories to postmodern ones. In this regard, three modern and three postmodern short stories are selected and reviewed in the present study. Regarding the issue, it seems that the constructive components of modern view of "world life" of a subject, such as "the other, identity coherence, and intersubjectivity", have been destroyed or drastically changed in the stream of postmodern literature. As a result, it can be assumed that the concept of "world life" has lost its existentialistic philosophy in post modernism. Thus, the subject, in the postmodern literature, is located in an unlimited space, facing no focus or center. The existence of such a subject would be suspected as well.
خلاصه ماشینی:
بنابراین می توان تحلیل مقایسه ای میان ادبیات مدرن و پسامدرن ایران را، با توجه به مبانی فلسفی زیست جهان سوژه در نمونه های برگزیـده از این دو شیوة ادبی ، تحلیلی بکر و نو دانست .
در چنین فرهنگی اخلاق نیز معنای سنتی خود را از دست داده است و براساس همین شرایط بیناذهنی تعریف می شود: «اخلاق منحصرا در زمینة یک ارتباط ضمنی و بیناذهنی رخ می نماید که این زمینه در میان عمل کنندگان به آن ، مبانی “همیشه وابسته به میل دیگری “ از شناخت متقابل را پدیدار می کند.
هویت ثابت سنتی در مدرنیته از بین می رود و مسألة سوژة مدرن این است : «شخص چگونه از فقدان کامل “خود” در دیگری با لحظه - های مخالف و متعارض دیگری اجتناب می کند؟»(p٨٥ ,٢٠٠٣ ,Bowie) چنانچه “خود” از میان برود، فضای میان ذهنی نابود شده ، امکان حفظ زیست جهان وجود نخواهد داشت .
در تحلیل داستان “وقتی مادر کل کشید” مشاهده شد که زیست جهان یک سوژه همواره نیاز به مرکزی دارد تا ذهنیت های حاضر در آن را سامان بخشد و این مرکزیت همان “من “ مدرن است .
بی پرهیزی از ابژه شدن ، پذیرش فاعلیت شخصیت های داستانی که نویسنده مشغول نگارش آن است ، بی توجهی به دیگری و شناخت حاصل از حضور دیگری ، بی توجهی به هویت خود و درواقع بی نیازی از کسب هویت ، روش هایی است که سوژه ها در داستان های پسامدرن برگزیده برای این پژوهش برای رهایی و سرخوشی برگزیده اند.