چکیده:
پژوهشهای علوم اجتماعی بهطور عام و تحقیقات انسانشناختی بهطور خاص، به ویژه در نیم قرن اخیر و از منظر
روششناسی، مورد بحثهایی اساسی واقع گردیدهاند. بسیاری از این مباحث را باید حول آنچه تحت عنوان چرخش تفسیری در
علوم اجتماعی مطرح شد، مد نظر قرار داد؛ چرخش تفسیری، پیش از هر چیز، پرسش از فلسفه علوم اجتماعی و مشخصا
روششناسی آن بود. در نگاه جدید، بر رسالت روششناختی علوم اجتماعی، نه برای تبیین علّی واقعیتهای اجتماعی شیء
انگاشته شده، بلکه بهمنظور دستیابی به فهمی از زندگی مردم آن گونه که براساس ادراک ایشان بنا شده است. تاکید شد.
انسان شناسی بهعنوان یکی از رشتههای ممتاز به لحاظ درگیری انسانی با اجتماعات فرهنگ محور، همواره از پیش برندگان پیشتاز
چنین نگاهی در پژوهشهای خود بوده است. رهیافت تفهمی- تفسیری در روششناسی انسانشناختی، مبتنی بر مبانی اندیشهای
مبانی و شیوههاست. تا اینکه در نهایت به راهنمایی، برای چگونگی فهم معنی، مختصاتیابی آن و بازنمایی ساخت فرهنگی یک
اجتماع دست یابیم. یافتههای پژوهش، یافتههایی در تشریح مردمنگاری تفسیری مبتنی بر روایتها بهعنوان مسیری راهگشا در
فهم معانی عملکردهای انسانی میباشند
خلاصه ماشینی:
"مختصاتیابی معنی: نفوذ به جهانهای اجتماعی نخستین نکتهای که باید در اینجا بدان توجه نمود اینکه معنی اساسا سیال و بسیار متغیر است؛ بر این اساس آن تعریفی که یک کنشگر از کنش خود در ذهن دارد متفاوت از معنایی است که یک پژوهشگر به کنش وی نسبت میدهد.
نکتة مورد توجه ما، نفوذ به این جهانهای اجتماعی که در حقیقت، جهانهایـی ذهنی هستند، استفهام بزرگی را پیشروی مینهد و آن اینکه چنین چیزی اساسا ممکن است؟ و اگر ممکن است، چگونـه؟ پاسخ مثبت ما بر این پیشفرض استوار است که دنیای اجتماعی را میتوان به لحاظ ذهنی تجربه کرد، نه به لحاظ عینی که مستقل از رفتار روزانه مردم باشد؛ براین اساس، ما معتقدیم که رفتار انسان، محصول روشی است که از سوی آن، مردم، دنیای اجتماعی را تفسیر مینمایند (ایمان، 1391: 55)، لذا چگونگـی فهم آن تجربة ذهنی مستلزم فهم این روش تفسیری خود مردم است.
محقق از طریق تجربة زیستهای که بدین واسطه کسب میکند میتواند نوع نگاه، Concept Conceptualization Ethnography جهانبینی و شیوههای عمل و تفسیر مردم مورد مطالعه را فهم کند (در اینباره نگاه کنید به کرسول، 2007: 72- 68)؛ چنین تفهمی در پرتوی همان همدلیای میسر خواهد شد که پیش از این مورد بحث قرار گرفت و میدانیم که برای محققان مختلف، درجات مختلفی از همدلی امکانپذیر میشود.
پیشتر از این به ذکر این نکته پرداخته شد که مفهومسازی جهت درک اعمال و شیوههای تفسیری مردم، حرکتی میان مفاهیم عامیانه و مفاهیم فنی است؛ چنین چیزی نیازمند نوعی یگانگی در عین بیگانگی است: محقق در عین حال که با جامعة مورد مطالعه یکی میشود، فاصلة خود را نیز با آن حفظ میکند."