چکیده:
وقف از جمله سنت های پسندیده اسلامی محسوب می شود که در ادوار مختلف تاریخ ایران، خصوصا در شوشتر مرکز ایالت خوزستان مورد استفاده عموم بوده است. در دوره قاجاریه، خوزستان و مرکز آن شوشتر به دلیل قحطی ها و بروز جنگ های محلی و بیماری های طاعون و وبا، با کاهش جمعیت خویش رو به رو بوده است. بسیاری از افراد سرشناس و مذهبی و روحانی، برای بزرگداشت مقام خویش در منظر عمومی و همچنین باقیات و الصاحات، به امر وقف می پرداخته اند. در این پژوهش به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که سنت وقف در شوشتر چه کاربردهای داشته است و چه تبعات اجتماعی و فرهنگی در این استان داشته است؟ فرض ما بر این است که وقف در شوشتر تاثیرات مثبت سیاسی- اجتماعی و فرهنگی داشته است و در رونق کشاورزی و باغداری نیز موثر بوده است، طبقه واقفان بیشتر از طبقات متمول و اشراف و مذهبی خوزستان بوده اند. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر مبنای منابع کتابخانه ای و اسناد آرشیوی اداره کل اوقاف خوزستان، و اوقاف شهرستان شوشتر، و همچنین بر اساس اسناد خاندان گرجی تبار بیژن نیا و اسناد شخصی سعید زاهدزاده و اسناد خاندان شرف الدین شوشتری انجام شده است.
خلاصه ماشینی:
"روان نویسی سند بسم الله خیرالاسماء غرض از تحریر این نوشته آن که حاضر شد علیا حضرت، بلقیس منزلت خدیجه سیرت عصمت و عفتمئاب ، صدارت و طهارت دستگاه المراة مهر جهان خانم ، صبیۀ عالیحضرت سیادت و نجابت و مرحمت و غفرانمئاب رضوان جایگاه ، میرزا عبد الباقر طاب ثراه صحیحة مختارة طائقة راغبتة من دون الخیر و الأسراه وفروخت ببیع شرط خیار تمامی و همگی حصه مشاعه موروثی ما أری متصرف فیه خود را از کل اراضی چم قاضی و بیشه متعلقه بآن که از قرار شرح تقسیم نامچه علیحده از هر مقدار دوازده من غله، مقدار دهسیر و یکچارک و نیم میشود با ملحقات و متعلقات و مضافات و منسوبات و جزیره {غم} خرابه و آبادانه و توابع شرعیه و ما یتعلق بها بعالیشأن معلی مکان توفیق و تأیید نشان اقا محمد جعفر خلف صدق عالیمکان مرحمت و غفرانمأب رضوان {أیاب} کهف الحرمین حاجی محمد طاب ثراه بمبلغ معین القدر چهار تومان که عبارت از چهارصد عدد محمدی فلوس رایج المعامله شوشتر بوده باشد مقرر و مشروط آنکه بایعه شارطه ازابتداء ثانی عشر شهر رمضان المبارک سنه ۱۱۹۷ لغایت مدت دوازده عام تمام مخیر و مختار برد مثل ثمن و مسلط بر فسخ بیع بوده باشد و احیانا که وعده منقضی شود و از ادای کل مبلغ مذکور عاجز آید بیع مشروط بات و لازم گردیده تمامی مبیعه مشاعه موصوفه ملک طلق مشتری مشار الیه خواهد بود که بایعه مشارالیها و ورثه او را رجوعی نیست و علیا حضرت بایعه معزی الیها {منفر؟}و معترف {نقیض؟}و وصول وجه بیع شرطی و تعهد ضمان {درک} مطلق گردیده و همگی مبیعه مشاعه مرقومه را در عرض مدت {خیار} بتصرف مشتری معظم الیه داده که بهر نحو از انحاء شرعیه خواسته باشد درآن تصرف {نماید} در حاشیه : و مداخل آنرا اخذ و قبض و متصرف گردد وصیغه بیع مشروط فیمابین علیا حضرت مهر جهان خانم {}وحاجی نظر علی از دکا {} جناب مشتری بعربی و فارسی جاری شد و کان ذالک فی تاریخ المذکور سنه ۱۱۹۷ ه."