چکیده:
تجزیه فقر، اطلاعات مفیدی در مورد عوامل موثر بر فقر ارائه کرده و در انتخاب سیاست های مناسب جهت کاهش آن به سیاستمداران کمک می کند. روش های تجزیه بخشی راوالیون و هیوپی(1991) و تجزیه برابری-رشد دت و راوالیون (1992) پرکاربردترین روش های تجزیه فقر می باشند، اما وجود اجزای مبهمی چون جزء باقی مانده وجزء کنش متقابل در این روش ها باعث شد که فیوجی(2014) روش جدیدی ارائه کند که فاقد اجزای مذکور بوده و دارای برخی ویژگی های مطلوب مانند اصول سازگاری معکوس زمان و جمع پذیری زیردوره است. در این مقاله، به پیروی از فیوجی (2014) و با استفاده از داده های هزینه- درآمد خانوارهای روستایی و شهری کشور، فقر در طی چهار برنامه توسعه در دو بخش شهری و روستایی کشور به شش جزء جابه جایی جمعیت، توزیع مجدد درون گروهی، توزیع مجدد بین گروهی، رشد اسمی، تورم و تغییر روش شناسی، تجزیه شده است. نتایج نشان می دهد که سه عامل جابه جایی جمعیت، توزیع مجدد درون گروهی و تورم، بیشترین سهم را در تغییرات فقر (افزایش یا کاهش آن) در مناطق شهری و روستایی دارند. بر اساس نتایج، جهت کاهش فقر در مناطق روستایی، سیاست های رشد فقر زدا و کاهش دهنده مهاجرت و در مناطق شهری نیز سیاست های رشد محور توام با بازتوزیع توصیه می شوند. همچنین در تمام دوره ها، تورم چه در مناطق شهری و چه روستایی، از عوامل افزایش دهنده فقر بوده، لذا کنترل آن می تواند در بهبود فقر موثر واقع شود.
Poverty decomposition provides useful information about the factors affecting poverty and helps the politicians to choose suitable poverty reduction policies. In this context، sectoral decomposition (Ravallion-Huppi، 1991) and growth– equality decomposition (Datte- Ravallion، 1992) are the most widely used methods for poverty decomposition. But the ambiguous elements (such as residual and interaction terms) existing in these methods resulted in developing a new decomposition method by Fujii (2014). His decomposition method is residual-free and has some desirable properties including time-reversion consistency، and sub-period additivity. In the present study، following Fujii (2014) and using Iran’s rural and urban household expenditure and income data، the poverty is decomposed into six components: population shift (PS)، within-region redistribution (WR)، between-region redistribution (BR)، nominal growth (NG)، inflation (IF)، and methodological change (MC). The results show that population shift (PS)، within-region redistribution (WR) and inflation components explain the highest portion of the poverty changes in the urban and rural areas. Based on the results، the pro-poor growth policies and immigration-reducing policies are recommended for reducing rural poverty، while the growth-oriented policies with redistribution are recommended for decreasing urban areas. In all periods، inflation is the main poverty-increasing factor in both urban and rural areas; therefore، controlling inflation can reduce poverty rates.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله ، به پيروي از فيوجي (٢٠١٤) و با استفاده از داده هاي هزينه - درآمد خانوارهاي روستايي و شهري کشور، فقر در طي چهار برنامه توسعه در دو بخش شهري و روستايي کشور به شش جزء جابه جايي جمعيت ، توزيع مجدد درون گروهي، توزيع مجدد بين گروهي، رشد اسمي، تورم و تغيير روش شناسي، تجزيه شده است .
در اين تحقيق ، با به کارگيري روش جديد تجزيه پوياي فقر فيوجي (٢٠١٤ ,Fujii) و داده هاي خام هزينه درآمد خانوارهاي شهري و روستايي کشور، تغيير فقر در دو بخش شهري و روستايي طي چهار برنامه توسعه به شش جزء جابه جايي جمعيت ، توزيع مجدد درون گروهي، توزيع مجدد بين گروهي، رشد اسمي، تورم و تغيير روش شناسي، تجزيه مي شود.
با استفاده از متغيرهاي ذکر شده ، تغييرات فقر کشور براي دو گروه روستايي و شهري به شش جزء جابه جايي جمعيت ، توزيع مجدد درون گروهي، توزيع مجدد بين گروهي، رشد اسمي، تورم و تغيير روش شناسي تجزيه مي شود.
Growth-equity decomposition نتايج مطالعات ١ تجزيه بخشي با استفاده از الگوي راوليون و هيوپي( ,Ravallion and Huppi ١٩٩١ ) در کشور هاي مختلف بيانگر آن است که اثرات درون بخشي مهمترين عامل تغييرات فقر در سال هاي مختلف بوده و اجزاي جابه جايي جمعيت و کنش متقابل ، تأثير زيادي نداشته اند؛ به عبارت ديگر، در کشورهاي مختلف ، طي دوره هاي متفاوت ، بيشتر تغييرات فقر کل ، از تغييرات فقر بخش هاي خاص (بويژه بخش روستايي) ناشي شده است .
(2008); Wodon (1998); Warr (2002); Sahn and Stifel (2000); Okidi et al.