چکیده:
جامعه در یک تقسیم بندی به دو طبقه سیاسی حاکمان و حکومت کنندگان و طبقه غیرسیاسی حکومت شوندگان تقسیم می شود. روابط این دو همواره یکی از پرسش های پایدار و همیشگی فلسفه سیاسی و علوم سیاسی بوده است. روابط موجود بین مردم و حاکمان موضوع جامعه شناسی سیاسی و روابط مطلوب آنان موضوع فلسفه سیاسی بوده است. حتی در مقاطعی از تاریخ که حاکمان اخلاقی به قدرت رسیده اند و کوشیده اند که این رابطه را بسامان کنند؛ در کشاکش محذورات عینی واقعیت های تلخ به ناچار واقعیت های خشن خود را بر هنجارهای اخلاقی غالب نموده اند و به سرعت ماه عسل رابطه موقت مناسب حاکمان و مردم به پایان رسیده است. روابط بهینه حاکمان با مردم موجب کسب آگاهی های شناختی از وضعیت مردم و کاستی های آنان یا رضایت آنان (بینشی) و موجب درک احساس و عواطف؛ دعا یا نفرین آنان و درد و رنج و شادی آنان می شود (گرایشی). این دو پیش نیاز موجب می شود تا سیاستمداران در رفتار سیاسی معطوف به رعیت (یعنی کسانی که مراعات حال آنان از سوی حکومت لازم است) رفتار معقول و مناسبی از خود بروز دهند.
این نوشتار می کوشد تا روابط مردم و حاکمان را در تاریخ ایران و اسلام بررسی و با آسیب شناسی، راه کارهای مناسب ارائه دهد. روش جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و روش تجزیه وتحلیل، تحلیل محتوای کیفی و تفسیری است.
خلاصه ماشینی:
اين موضوع تسهيلاتي شناختي و گرايشي براي پيامبر (ص ) فراهم ميکرد که صرف نظر از دانش وحياني خود، از طريق همان دانش متعارف خود بتواند حداکثر تماس و ارتباط با مردم و مؤمنان برقرار کند و به حداکثر همدلي و هم زباني با آنان دست يابد؛ اما بتدريج تحولاتي در رابطه مردم و مسئولان و گسترش قلمرو خلافت و پيچيده شدن امور پيش آمد و اين روابط را وارد دوره جديدي کرد و با گسترش تکنولوژي ارتباطي هم ، بار ديگر اين روابط دگرگون شد.
در زبان امروزين ميتوان دو معنا براي "حاجب " معادل يابي کرد: اول به معناي "محافظان " که از جان او محافظت ميکنند و دوم "مسئول دفتر" که به نوعي حائل ميان مسئول و مردم است يعني با هماهنگي و تنظيم وقت ملاقات توسط اوست که ارتباط برقرار ميشود يا برقرار نميشود.
» در فرمان به مالک اشتر هم حضرت توصيه ميکند سياستمدار با حاجب و در حجاب نگذاشتن بين خود و مردم ، "حسن ظن دوجانبه " ايجاد کند؛ يعني هم حسن ظن مردم به حاکم و هم حسن ظن حاکم به مردم هردو بايد در دستور کار باشد: «هرگز نبايد که روي نهان داشتن تو از شهروندانت به درازا کشد؛ زيرا روي نهان داشتن حکمرانان از شهروندان ، گونه اي بيحوصلگي است و کمي آگاهي از کارها و روي نهان داشتن از مردم موجب ميشود که ازآنچه در پس پرده مانده بيخبر بمانند.