چکیده:
این مقاله مدلی را برای بررسی و مقایسه مدرنیته های سیاسی در دولت ملت ها پیشنهاد می کند. پرسش این است که: اگر خطوط متفاوتی برای مدرن شدن سیاسی مردم و دولت ها وجود دارد، چگونه می توان این خطوط را نشان داد؟ راه حل این مطالعه، مکان یابی وضعیت سیاسی دولت ملت ها در دستگاه مختصاتی با چهار محور و درواقع چهار طیف از تعیین / عدم تعیین حق سرنوشت، توزیع مسالمت آمیز / خشونت آمیز قدرت، مشارکت محدود / همگانی در سیاست، نهادمندی / نانهادمندی سیاسی است. بنا به این دستگاه مفهومی، می توان مسیرهای مختلفی را درحرکت از وضعیت پیش مدرن به وضعیت مدرن، ترسیم نمود. مسیرهایی متعدد که ممکن است متفاوت و حتی تکینه باشند. با توجه به امکانات این مدل، می توان ضمن مقایسه دولت ملت های مختلف بدون فرو کاستن مقایسه به تکامل گرایی، در انواع آینده های باورپذیر، سیاست هایی جایگزین را تدوین نمود و به جای منطق پیش بینی، از منطق آینده پژوهانه در سیاست گذاری کمک گرفت.
خلاصه ماشینی:
واژه هاي کليدي: مدرنيته ، نهادمندي، خشونت ، مشـارکت ، حـق تعيـين سرنوشت مقدمه چگونه ميتوان راه هاي مدرن شدن دولت ملت ها را مقايسه کرد؟ مدرن شدن يا نو شدن ساختارهاي اجتماعي و سياسي کشورها، همواره مورد توجه جامعه شناسان بوده است به گونه اي که مي توان تمام پژوهش هاي کلاسيک ها را درگير اين مقوله دانست .
بنابراين خلاصه مباحث ازنظر باربيه چنين شد: دولت - ملت هايي که به ملت قراردادي و دموکراسي نمايندگي برسند، خواهند توانست حقوق فرد را از دولت جدا کنند و به مدرنيته سياسي گام نهند، اما آيا اين يک روش و هنجار مدرنيته سياسي نيست ؟ آيا ارزش هايي که مدرنيته سياسي براي آن ها آغاز ميشود و ادامه مييابد، چيزهاي ديگري نيست ؟ اگر مدرنيته سياسي، چنين است ، چرا باربيه (١٣٨١: دو فصل آخر) در مقايسه کشورهاي مدرن و پيش مدرن و نشان دادن برتري مدرن ها، خشونت کمتر، آزادي بيان و حق اعتراض ، مشارکت مردم ، وجود نهادهاي سياسي مانند: احزاب و مانند اين ها را ميآورد؟ آيا نميتوان گفت که ملت قراردادي و دموکراسي نمايندگي، تنها شکلي موفق براي رسيدن به مدرنيته سياسي بوده است ؟ در ضمن ، مدرنيته يا مدرن شدن سياسي، چه ارتباطي با فرآيند ساخت دولت مدرن ، توسعه سياسي و دموکراسي سازي دارد؟ آيا اين ها همه تجربه هاي مدرنيته سياسي نبوده اند؟ در ادامه خواهيم کوشيد به اين مباحث بپردازيم .