چکیده:
خیزشهای مردمی در جریان بیداری اسلامی یا بهار عربی، زمینهساز طرح مطالباتی از سوی اقشار مختلف مردم در کشور تونس شد. مطالباتی که از طریق جنبشهای اجتماعی جدید مطرح شد و به عرصهای برای وقوع رفتارهای نظمگریزانه تعین یافت که نظام را با مشکلۀ «تلۀ بنیانگذار»مواجه ساخت. از این منظر، پژوهش حاضر درصدد است تا به روش کیفی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهد که با در نظر گرفتن بحران تلۀ بنیانگذار، وقوع تحولات انقلابی در مصر تا چه اندازه با نظریۀ جنبشهای اجتماعی جدید مطابقت میکند؟ براساس نتایج تحقیق اولاً بحران تلۀ بنیانگذار در کشور مورد مطالعه، از دلایل شکلگیری جنبشهای اجتماعی جدید محسوب میشود؛ ثانیاً بهرهگیری از جنبشهای اجتماعی جدید از دلایل اصلی تحولات صورتگرفته در این کشورهاست که وجود مطالبات و تقاضاهای موجود در میان مردم را پوشش داد و به عرصهای جهت وقوع انقلاب متعین شد؛ ثالثاً، نظریۀ جنبشهای اجتماعی جدید در تطبیق با تحولات انقلابی و واقعیتهای موجود در جهان عرب، با فقر تئوریک مواجه شده که توجه به موضوع اقتصاد سیاسی در بازشناسی و توسعۀ نظریه، مؤثر و کارامد خواهد بود.
Popular uprisings in the current Islamic awareness or Arab spring led to demands articulated by different sections of Tunisian society، and new social movements paved the way for the occurrence of disorderly behaviors. Indeed، domino like changes led to the formation of Tunisian revolution، as a result of general orientations of Arab rulers، on one hand، which can be called as a problem of "Founder's Trap"، and as an importance of new social movements in the explanation of changes in the northern Africa، on the other hand، which faced with research gap prior to that. By utilizing qualitative method and descriptive-analytical approach، this study، with the purpose of filling a part of the existing gap، is aimed at replying to this main question: to what extent، by considering Founder's Trap crisis، the occurrence of revolutionary developments in Tunisia، does adopt with the theory of new social movements? Findings of this research show: first، Founder's Trap crisis in the country under study is among important reasons responsible for the formation of new social movements. Second، exploiting new social movements is one of the main factors in the changes happened in this country، which covers requests and demands of the people، and determines the occurrence of the revolution. Finally، theory of new social movements encountered theoretical fault once faced with revolutionary changes and current realities of the Arab world. This، in turn، necessitates considering the subject of political economy in reviewing، development، and more efficacy of the theory.
خلاصه ماشینی:
بدین سان ، مقالۀ حاضر تلاش میکند تا به این پرسش پاسخ دهد که با توجه به مشکلۀ تلۀ بنیانگذار، جنبش های اجتماعی جدید چه تأثیری بر روند تحولات منطقۀ شمال آفریقا و به طور موردی، تونس داشته است و گزاره های مفهومی جنبش های اجتماعی جدید تا چه اندازه قابلیت تحلیل موضوع مورد مطالعه را خواهد داشت ؟ از زاویۀ جامعه شناسی سیاسی ، فرض اساسی در این مقاله عبارت است از اینکه مشکلۀ «تلۀ بنیانگذار» که ناشی از نفوذ و دخالت های قدرت های غربی و اقدامات استبدادی و خودکامگی نظام های عربی در کشور تونس در پرتو ذهنیت سنتی و عدم قائل شدن برای تغییر و تحول بوده است ، از یک سو و مطالبات و تقاضاهایی که اقشار مختلف جامعه از طریق جنبش های اجتماعی جدید مطرح کرده بودند از سوی دیگر، موجبات برپایی انقلاب را فراهم کرده است .
با وجود این ، رهبری مبارزات ملی توسط گروهی اداره میشد که دست پرورده اندیشه های غربی، به ویژه دولت فرانسه بود و این کشور به حضور غیرمستقیم خویش همچنان تداوم میبخشید (امیرشاهی، ١٣٧٣: ٦٣)، به طوریکه نظام سیاسی حاکم در تونس ، از ابتدای تولد و استقلالش تا زمانی که جامعه در مرحلۀ رشد و بلوغ قرار گرفت ، پیرو سیاست های استعمارگرایانۀ کشورهای غربی و سازمان های بین المللی بوده و از این منظر با مشکلۀ تلۀ بنیانگذار مواجه شده است .
اما در رژیم های اقتدارگرا، جامعۀ مدنی قادر نیستند تا کارکرد خود را به درستی انجام دهند؛ چه اینکه بقای این دولت ها در گرو جامعۀ مدنی ضعیف و سازمان نیافته است (١١٦-٢٠١٢:١١٥ ,Zartman Hopmann ) در دوران رژیم اقتدارگرای تونس ، به دلیل اعمال محدودیت های حزبی، جنبش اجتماعی در طول انقلاب با بحران رهبری مواجه شده بود.