چکیده:
یکی از مهمترین جرایم علیه شخصیت معنوی افراد، اتهامات جنسی است که در معنای خاص خود «قذف» نامیده میشود. با پیدایش و گسترش روزافزون رسانههای همگانی، جرایم علیه شخصیت معنوی افراد نیز دامنۀ گستردهتری پیدا کرد و مسائل جدیدی را فراروی پژوهشگران فقه و حقوق قرار داد. در این نوشتار تلاش شده است امکان صدق مفهوم «قذف» بر برخی از جرایم رسانهای شایع بررسی شود. لذا نخست به مفهومشناسی جرم قذف پرداخته شده است و ارکان تحقق آن تبیین شدهاند. با توجه به تعریفی که از جرم قذف ارائه شده است، قذف نوشتاری، و قذف توسط نمایهها، پورنوگرافیها و هرزهنگاشتهها نیز میتوانند مصداق جرم قذف باشند. عواملی نظیر کثرت مخاطبان، هتک آبروی افراد، اشاعۀ فحشا، قابلیت ابقا و بازپخش و نقشآفرینی رسانهها در جهتدهی فرهنگ عمومی، بهعنوان موجبات تشدید مجازات جرم قذف رسانهای نسبت به قذف عادی قلمداد میشوند.
One of the most serious crimes against spiritual character of people is sexual accusations which are called qazf. With the advent and prevalence of Mass Media، the scope of crimes against spiritual character of people has broadened and it has created new issues for research for scholars of Jurisprudence and Law. This study tries to see whether the concept of qazf is applicable to some widespread crimes that occur in Mass Media. Thus، concept of qazf is defined and its conditions are explained. Based on the offered definition، qazf is applicable to written sexual accusations، sexual accusations found on the internet and also pornography. Factors such as wider audience، slander on people’s honor، promotion of prostitution، retention and playback capabilities and also the role that Media can play in directing pop culture can be considered as aggravating circumstances that justify a more severe punishment of qazf in Mass Media in comparison with ordinary qazf.
خلاصه ماشینی:
بـرای تبیـین ایـن مسئله ، باید توجه داشت که صراحت یا عدم صراحت در قذف ، با توجه بـه وضـع لغـوی، کاربرد عرفی و کاربرد همراه با قرینه ، شاید به چند شکل باشد: صراحت یا عدم صراحت واژه از نظر وضعی و عرفی حالت اول : نسبت داده شده ، از نظر وضع برای موجبات قذف (زنا یـا لـواط ) وضـع شـده باشد و عرفا نیز همین معنا را افاده کند و نتیجتا صریح در قذف بوده و احتمال دیگـری در آن داده نمی شود و کاربرد آن برای معانی دیگر حقیقی نیست ؛ مانند آنکه فردی، دیگـری را زانی یا همجنس باز بخواند.
حالت سوم : نسبت داده شده وضعا برای معنای قذفی و همچنین سایر معانی وضع شده باشد (مشترک لفظی) یا در یکی از آن دو مجاز مشهور باشد یا از اطـلاق آن ، هـر دو معنـا قابل برداشت باشد، اما عرفا (در صورت نبود قرینه ) حمل بر قـذف شـود؛ مـثلا کسـی بـه دیگری بگوید: تو فرزند پدر خود نیستی یا او را حـرام زاده بخوانـد کـه در حالـت طبیعـی قذف است ، مگر آنکه گوینده ثابت کند یا قراینی در دست باشد که نشان دهـد مقصـود او چیز دیگری بوده است ١.
(173 در این نوشتار مجال پرداختن به تمام موارد فوق وجود ندارد، اما می توان به عنوان یـک گزارة کلی چنین گفت که هر گاه فردی دیگری را با الفاظی که وضعا یا به عنـوان مجـاز در نسبت زنا و لواط دادن به کار می روند و در عرف از آن همین معنا درک می شود، قذف کند، در صورت وجود سایر شرایط لازم ، حد خواهد خورد ١ (بهجت ، ١٤٢٦، ج ٥: ٢٩٨؛ حلبی، .