چکیده:
هر گونه تغییر در زبان به عنوان یکی از کانونهای معناساز در متن، منجر به خلق سبک و معنایی جدید خواهد شد. یکی از شگردهای فُرمی و معنایی زبان، کارکرد فرازبانی آن است. در فرازبان، توجه متن به خود زبان معطوف، و در نتیجه، بر عینیت و مادیت زبان تأکید میشود و در ساحت معنایی متن نیز تغییراتی رخ میدهد. فرازبان در متون تعلیمی که قصد القای معنی خاصی را دارند، از اهمیتی مضاعف برخوردار است. بر اساس این تمهید زبانی، در این پژوهش تلاش شده تا با روشی توصیفیـ تحلیلی و با تکیه بر رویکرد فرمالیستی، ظرفیتها، مصداقها و کارکردهای فرمی و معنایی فرازبان در گلستان سعدی بررسی شود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که جانشینسازهای هممعنای واژگانی و جملهای، ترکیب نظم و نثر، گفتگو و تمثیل و... از مهمترین مصداقهای فرازبانی در گلستان، و کارکردهای زیباشناختی، بینامتنیتی، اقتدار و تکصدایی، انسجام و تحکیم معنی، از مهمترین برآیندهای این شگرد است.
The occurrence of any changes in language، as one of the constituents of meaning in the text، leads to the creation of a new style and meaning. Metalinguistic function of language is one of its formal and semantic techniques. In meta-language، the text is written according to the language itself، thus the objectivity and materiality of the language are emphasized and some changes occur in its semantic field. The meta-language finds a higher significance in educational texts intended to induce a particular meaning. According to this linguistic arrangement، it has been tried in present paper to investigate the capacities، examples and formal functions of meta-language in Sa'adi Shirazi's masterwork، Gulistan، through a descriptive-analytic method based on the formalistic approach. The results show that the synonymous lexical and sentence substitution، the combination of poetry and prose، dialogue، allegory etc. are the most important examples of Meta-language in Gulistan، and، aesthetic functions، intertextuality، authority and monologue، and meaning consolidation are the most significant results of this technique
خلاصه ماشینی:
شاید در بدو امر، چنین به نظـر برسـد این شگرد و صناعت در داستان که کارکرد و جهت ارجاعی تری نسبت به شعر دارد، دیـده نشود، اما با تغییراتی که در نظریات و نقدهای بعد از فرمالیست به وجود آمد و متن مرکز و موضوع معنا محسوب شد، این عنصر به یکی از شاخصه های روایت های پست مدرن تبدیل شد که در مباحثی ماننـد فراروایـت یـا فراداسـتان کـه نـوعی بـرملا کـردن شـگردهای داستان نویسی است ، خود را نشان داد.
تشبیه و سجعی که در ایـن تمثیـل هـا دیده می شود، حکایت را از کارکرد ارجاعی و واقع گرای کلاسیک خـود دور مـی کنـد و بـا معطوف کردن توجه مخاطب به جنبه های زیباشناختی، ادبی و مضمون جمله ، بـر عینیـت زبان تأکید می کند؛ به عبارت دیگر، زبان مادی می شود و جسمیت می یابد و دیگـر زبـان ، سوژه ای شناسا برای موضوع و ابژه ای خاص نیست ، بلکه ضمن تفهـیم زبـان و مضـمون حکایت ، خود از برجستگی ویژه ای برخوردار می گردد و خاصیتی سوژگی پیدا می کند.
این تمثیل های فرازبانی، نشان دهندٔە این موضوع است که سعدی پیش و بیش از آنکه دربند واقع نمایی یا حقیقت نمایی حکایات خود باشد، در پی بلاغی کردن و خودارجاعی کردن زبان است ؛ یعنی تمثیل های ادبی در گلستان ، ضـمن اینکـه واقعیـت و قطعیت مضمون حکایات را تثبیت می کنند، به همان مقـدار مـتن را نیـز از واقعیـت هـای بیرونی دور کرده ، متوجه ادبیت و نشانه های درون متنی می کنند؛ به تعبیـری دیگـر، تمـام تلاش سعدی در حکایات ، رساندن پیام تعلیمی آن هاست .